Âdemiyetteki Sır veya Çeşit Çeşit Adamlar

شعور صحابه

پرسش: چگونه می‌توان به شعور صحابه دست یافت و آن را حفظ کرد؟

شعور صحابه به معنای اوج و انتهای شعور است. در آغاز سخن از خداوند می‌طلبیم که ما را با آراستن به این شعور، از حقایق آگاه سازد و شعور خدمت به اسلام را منبع پایان‌ناپذیرِ اضطراب‌های مان گرداند! آری، خداوند به سینه‌های ما چنان بذرهای اضطراب را بیفشاند که تا زمانی که انسان‌ها به آسایش دست یابند، آسایش خود و همدم شدن با خانه و کاشانۀ خویش را از یاد ببریم!.

اگر توان می‌داشتم، از خداوند بذرهای اضطراب می‌خواستم و خانه به خانه می‌گشتم و در سینۀ مؤمنانی که در خانه‌های شان آرمیده و آسوده اند، بذر درد و اضطرابِ اسلام را می‌پاشیدم تا با این درد آه و ناله سر بدهند و دیوانه‌وار در دهلیز خانه‌های شان قدم بزنند و آسودن و آرمیدن را فراموش کنند. آری، فقط این خردمندان و دیوانگان می‌توانند آینده را بسازند.

حتی می‌توان گفت کسانی که از بهر حالت ناگوارِ دین خود دچار جنون و خفقان نمی‌شوند، دیانت‌شان به کمال نرسیده است. آری، ما خواستار چنین شعوری هستیم. اگرچه داشتن اینچنین شعور با رنج و دشواری همراه است ولی «از خداوند چه گُل آید چه خار، هردو نیکوست. لطف و قهرش هردو به ما خوشایند است.»

راحت‌طلبی در رأس عواملِ فاسدکنندۀ انسان قرار دارد. در هرجا که آسایش و رخاوت تسلط یافته است، انسان‌های آنجا راه فرسایش و نابودی را پیش گرفته اند. با این‌گونه اشخاص هیچ کاری نمی‌توان کرد. ما در راستای خدمت به میهن، ملت و آرمان‌های ما، همسایگی با آتش‌ها و آتشفشان‌ها را باید بپذیریم. آن‌گونه که می‌دانید، گرانیت عنصریست که در نزدیکی طبقات مگما پدید می‌آید و مگماها را می‌بلعد و به تسلط خویش در می‌آورد. به همین‌گونه، انسان‌هایی که آغوش‌شان به سوی مگماهایِ درد و اضطراب بسته است، در راستای تقدیر و آیندۀ سالمِ ملت چیزی از دست شان بر نمی‌آید. این همان شعوری است که ما در جستجوی آن هستیم. پس چگونه می‌توان به این شعور دست یافت؟

باید گفت که دست یافتن به همچو شعور کاری دشوار است. برای نایل آمدن به همچو شعور، موارد ذیل را باید در نظر داشت:

1-          تفکرِ آیات تکوینی: کتاب کاینات را باید هر روز مورد کاوش قرار داد، هستی و رویدادها را روزانه چند بار بررسی باید کرد و از نزدیک پیگیری نمود. آری، تفکر نردبانی است که انسان را یکدم به هرسوی هستی می‌برد. انسان در سایۀ تفکر امکانِ کاوش و بررسیِ اشیا و حوادث را می‌یابد. تفکر چون ساحلی است که انسان به وسیلۀ آن اشیا را پشت سر می‌گذارد، به اسماء الهی دست می‌یابد و به وسیلۀ اسما به مسمای اقدس Y نایل می‌آید. سپس وارد دایرۀ صفات می‌شود و به حیرت می‌افتد. وقتی انسان به چنین منزلتی دست می‌یابد، همۀ حواس و افکارش به امر و رضای الهی گره می‌خورد. شما می‌توانید این مرتبه را مرتبۀ «فنا فی‌الله» بنامید. کسی که به چنین سویه ای دست یافته است، همه کارش را برای خداوند انجام می‌دهد و در دایرۀ رضایِ لأجلِ‌الله و لِوَجهِ الله عمل می‌کند.

نردبانِ تفکر انسان را به گونۀ عمودی بالا می برد. از همین جهت است که پیامبر بزرگوار r یک ساعت تفکر را با یک سال عبادت برابر دانسته است. چراکه عبادت انسان را به گونۀ افقی به خداوند نزدیک می‌سازد. حال آنکه تفکر انسان را برای نزدیک شدن به خداوند، به صورت عمودی بلند می‌برد. از همین‌رو تفکر را به نردبان و ساحل دریا تشبیه دادم. چراکه انسان به وسیلۀ تفکر در یک لحظه در اعماق آسمان «قرب» عروج می‌کند و به اطمینان و آرامش دست می‌یابد.

2-          مطالعۀ دوامدار کلیات رسائل نور که فیض و برکت به همراه دارند. هر روز زمان معینی برای مطالعۀ این آثار باید تخصیص داد و آن را جزئی از حیات خویش درآورد. (ممکن است این موضوع در نزد هرکس جنبۀ عینی نداشته باشد.)

3-          مطالعۀ دوامدار آثار مرتبط به حیات صحابه و مصمم بودن بر تطبیق آن در زندگی. این مسئله نیروی متافزیکی ما را افزایش می‌دهد و برای کسب شعور صحابه یاری می‌کند. چراکه آنان الگو و سرمشق هستند. پیامبر بزرگوار r اصحاب را به ستارگان آسمان تشبیه داده اند و ایشان را مشعل هدایت معرفی نموده اند: «اصحاب من همانند ستارگان هستند. از هرکدام آنها پیروی کنید به من می‌رسید».[1] تا زمانی که ایثارگری، ازخودگذری، دگراندیشی، اضطراب و رنج‌کشی اصحاب را نیاموزیم، اصحاب‌گونه زیستن و رفتار نمودن همانند آنها ناممکن خواهد بود.

اگر با عبدالله بن جحش t، سعد بن ربیع t و عکرمه بن ابی‌جهل t که تنها یک و نیم سالِ عمرش در اسلام سپری شد خیالاً در تماس شوید، در ایمان و عمل آنها مواردی را که در بالا به عرض رساندیم مشاهده خواهید کرد. به گمان من شما نیز آرزو خواهید کرد که «ای کاش به جای مصعب بن عمیر، عبدالله بن جحش، حمزه، عکرمه، ابن هشام... بودم».

4-          بازدید از «کانون‌های علم و معرفت» که سرگرم خدمت به بشریت هستند، از جهت استمرار شعوری که بدست آورده ایم، اهمیت بسیار دارد. بیشتر انسان‌ها از شاهد شدن این نهادها از نزدیک بیشتر تأثیر می‌پذیرند، تا شنیدن در بارۀ آنها. در این باره مثال‌های زیادی وجود دارد. از همینرو، هرگاه سستی و گسستی را در نیروی متافزیکی خویش احساس کنیم، باید فوراً شعور خود را تازگی و سرزندگی ببخشیم.



[1] - القضاعی؛ مسند الشهاب، 2/275.