Fethullah Gülen: «Eșecul experienției democratice turcești nu este datorat aderării la valorile islamice, ci mai degrabă trădării acestora»

اسلام دینِ جهانشمول است

پرسش: هویّت جهانشمول بودنِ اسلام را چگونه باید دانست؟

آری، اسلام دین جهانشمول است. اسلام بدون درنظرداشت قوم، قبیله و ملت، بدون قید گذشته، حال و آینده و بدون درنظرداشت آسیا، اروپا، آمریکا، عربستان و ... پیام‌هایش را آشکارا به همه کس تقدیم کرده است. از همین جهت، همۀ بشریت را خطاب قرار داده است. این حقیقت را در آیات قرآن نیز می‌توان مشاهده کرد. آنجا که پیامبرانِ دیگر تعبیر «ای قوم من»[1] را بکار برده است، ولی پیامبر اسلام r خطابِ «ای انسانها...»[2] را بکار برده است. برعلاوه آیات و احادیث زیادی در این باره وجود دارد: «ما ترا به عنوان رحمت برای جهانیان فرستاده ایم».[3] «هر پیامبر به سوی قوم خود فرستاده شد. ولی من به سوی همۀ بشریت فرستاده شدم».[4] این آیه و حدیث یکی از مثال‌های این حقیقت است.

اسلام هنگامی که جهانشمول بودنش را در میان گذاشت، ادعای «یک نظام جهانشمول» بودن را نکرد. بلکه اسلام فراتر از این ادعا، از جهت دینامیک‌های مادی و معنوی‌اش، جهانشول بودنش را به اثبات رسانده است. یعنی اسلام در بارۀ حیات فرد، خانواده و اجتماع چنان دینامیک‌ها و پیام‌هایی تقدیم نموده است که با طبیعت بشری موافق و همساز است و این پیام‌ها جهانشمول بودن اسلام را به اثبات رسانده است. اسلام در گام نخست انسان را با جوانب مثبت و منفی‌اش به صورت یک کُل به دست گرفته است. همانند حواس، آرزوها، شهوت، کین، نفرت، خشم، محبت و... پیام‌هایی که اسلام آورده است، هیچگاه در تقابل با ارزش‌های فطری انسان قرار نگرفته است. از همین جهت، انسان هرگونه آرزوها و خواسته‌هایش در دایرۀ مشروع را بی‌آنکه دچار ناگواری‌ها شود، می‌تواند در اسلام دریابد. مثلاً، اگر انسان می‌خواهد «انسان کامل» شود، کافیست به اسلام مراجعه کند. نیاز نیست از برهمنیزم، میستیسیزم و بودیزم مدد بجوید.

آیا انسان دربارۀ تنظیم خانواده، تربیۀ فرزندان، و رابطه با نزدیکان و اقارب مشکلاتی دارد؟ برای رفع این مشکلات کافیست از اصول و قواعد اسلام پیروی کند. آیا حیات اقتصادی‌اش با بن بست مواجه است؟ به قرآن، سنت و اجتهاد سلف صالحین که قرآن و سنت را به بهترین صورت تفسیر کرده اند مراجعه کند. چراکه راه حل همۀ مسایل را می‌توان در این منابع دریافت.

آری، اسلام هر دردی را مداوا می‌کند. اسلام برای حقایق لاهوتی، توحیدِ ربوبیت، توحید الوهیت، توحید عبودیت، روابط خانوادگی انسان‌ها، روابط اجتماعی و... برای همۀ موارد دوا است، بی‌آنکه انسان را به باورها و اندیشه‌های دیگر محتاج گرداند.

اسلام با آنکه در عربستان ظهور کرد، در مدت کوتاه به بخارا، سندآباد، چین، برج هراقل، هندوستان، آفریقا و دامنه‌های بیزاس گسترش یافت و مورد حسن قبول واقع شد. این پیروزی و گسترش، ناشی از جهانشمول بودن پیامهایش بود. اندکی تأمل کنید، اسلام در سرزمین‌هایی که در باب ایمان هزاران تیوری و فرضیه حاکم بود، نه به زور شمشیر که به وسیلۀ دعوت دعوتگران حاکمیت پیدا کرد. تُرک‌ها در تاریخ بشریت نقش ارزنده‌ای دارند و سرنوشت انسان‌ها را دگرگون کرده اند، به وسیلۀ اسلام به اطمینان دست یافتند، و ملت‌هایی که در نیروانا پناه بردند و عزم بیرون شدن از قلمرو تنگ خود را نداشتند، زندگی واقعی را در پرتو اسلام دریافتند.

متحد شدن این دو فطرت و دو ملتِ متفاوت در ارزش‌های مشترک اسلام، بیانگر جهانشمول بودن قواعد اسلام است.

جهان غرب که به این ویژگی اسلام پی برده است، از بهر عناد و گردن‌کشی، از قرن‌ها بدینسو تلاش می‌کند با تمام نیرو جلو پیشرفت اسلام را بگیرد. این سعی و تلاش غرب امروز نیز پابرجا است. آنگاه که غرب در تاریکی‌ قرون وسطی‌ بسر می‌برد، اسلام در آسیا رنسانس خود را تحقق بخشیده بود. آن‌گونه که یکی از اندیشوران ما بیان داشته است، اگر کلیسای غرب تعصب نشان نمی‌داد و در برابر اسلام به عصر قدیم پناه نمی‌برد و با دیدی شرط‌گرایانه به اسلام نگاه نمی‌کرد، امروز دنیا شاهد این همه تاریکی‌ها و بدبختی‌ها نمی‌بود. ولی غرب رفت و به باورهای دورۀ بت‌پرستی پناه برد و به تعصب‌اش در برابر اسلام همچنان ادامه می‌دهد.

آری، جهان شمول بودن اسلام را در اصول و قواعدی باید جستجو نمود که به بشریت ارمغان کرده است. اسلام به زن، مرد و کودک چه تعهداتی سپرده است؟ در برابر آشوب‌های اقتصادی و اجتماعی چه نظامی را آورده است؟ در برابر مشکلات بشری چه راه حل‌هایی پیش نهاده است؟ در برابر مفاسد اخلاقیِ که جامع را به چنگ گرفته است، چه راهکارهایی دارد؟ آری، هرگاه این همه موارد را مورد کاوش قرار دهیم، خواهیم دید که اسلام دارای هویتی جهانشمول و فرانظامی‌ِ است که می‌تواند درد همۀ انسان‌ها را دوا کند. و اقرار خواهیم کرد که «اسلام دینی جهانشمول است».

در اینجا با استفاده از فرصت می‌خواهم به نکتۀ دیگری نیز اشاره کنم: جهانشمول بودن اسلام را نباید تنها به قرآن منحصر کرد. به باور من جهانشمول بودن آن را در کنار آیات قرآن، در سنت صحیحه، اجتهادهای خلفای راشدین و دیدگاه‌های سلف صالحین نیز باید جستجو کرد و همه را یکجا به دست گرفت.

گزیدۀ سخن اینکه ما از روزی که پا به عرصۀ هستی نهاده ایم، به کافی بودن اسلام باورمند بوده ایم. آری، ما به رغم موجودیت صدها جریان فکریِ که با «ایزم»‌ها بیان می‌شوند، در کافی بودن قرآن و سنت نگران نشده ایم. بلکه برعکس معتقد هستیم که هیچکدام این جریان‌ها توان مقابله با اسلام را نخواهند داشت. ما باورمند هستیم که حتی انسان‌هایی که سال‌های سال زیر پاهای کمونیزم لگدکوب شدند، روزی حقیقت را درخواهند یافت و به اسلام رجوع خواهند کرد. کافیست که به ما فرصت تبلیغ و تمثیل دین مبین اسلام داده شود.

ما از هیچ چیزی هراس و نگرانی نداریم. چراکه ما می‌دانیم و باور داریم که اسلام با دینامیک‌ها و پیام‌هایی که در زمینۀ فرد، خانواده، اقتصاد، جامعه، صنعت، دولت، موضوعات نظامی و خلاصه در هر عرصه آورده است، دین جهانشمول است. اسلام به رغم آنکه از 14 قرن بدینسو از جفای دشمنان و از بی‌وفایی دوستانش رنج می‌برد، با آنهم با اساساتِ تر و تازه‌اش، پابرجا است. آیا این استواری و پابرجایی نشانگر جهانشمول بودن او نیست؟



[1] - برای مثال نک: سورۀ بقره، 54/2؛ سورۀ انعام، 78/6؛ سورۀ اعراف، 93، 85، 79، 73، 65، 59/7.

[2] - برای مثال نک: سورۀ بقره، 104/2؛ سورۀ حج، 73، 49، 5، 1/22.

[3] - سورۀ انبیا، 107/21.

[4] - بخاری، تیمم، 1، صلاۀ 56.