Çağlayan Başyazı: Nefisle Yüzleşmede Hâlede İlk Halka (4)

جایگاه استغفار در «خدمت»

پرسش: در کارهایی که در راستای خدمت به دین انجام می‌یابند، استغفار از چه جایگاهی برخوردار است؟

هنگام اجرای وظایف در راه خدمت به دین، گاه انسان‌ها دست به اعمالی می‌زنند که در نزد خداوند ناخوشایند است. این اعمال اکثراً باعث انسداد کارها می‌شود. از همین‌رو قرآن کریم فتح و استغفار را به همدیگر مرتبط دانسته و خطاب به پیامبر r چنین فرموده است: «هنگامی که فتح خداوند فرا می‌رسد، از خداوند مغفرت و آمرزش بخواه».[1] حضرت عایشه فرموده اند: «پس از نزول این آیه، پیامبر r در یک نشست صد بار استغفار می‌کرد.

این روح، روح نبوت است. برعکس آن، یعنی خوشحال شدن در پی پیروزی‌ها، صفت فرعون است و صفات فرعونی سدّ راهِ رفتارهای مؤمنانه قرار می‌گیرد. مثلاً، به منظور اجرای یک وظیفه در راه خدمت به دین، رهسپار شدن با هواپیما ویا موتر و با کبر و غرور و توأم با شادی و نشاط و با لهو و لعب مشغول شدن، قطعاً رحمانی نیست. آری، همچو خدمت‌‌‌های عاری از استغفار و مراقبه، از عوامل انسداد کارها به شمار می‌آیند. و به باور من، عاملِ همۀ موانع و انسدادها، همچو رفتارهای ناپسند است.

ما در چنان روزهای حساسی بسر می‌بریم که جامعه و به خصوص ارواح ایثارگر به لحاظ حس، اندیشه، باور و عمل باید مجدداً خویشتن را از نظر بگذراند. به منظور زدودن عیب‌ها و کاستی‌ها و احیای مجدد ساختار روحی؛ باید خویشتن را سراپا از نظر گذراند. انسان‌ها فقط با تحقق همچو عملیۀ مهم، با تلفظ هر کلمه دلش به لرزه می‌آید و آنگونه که روزه‌داری هنگام نوشیدن آب جریان آب را در درونش حس می‌کند، او نیز معنای کلمات را در دلش حس می‌کند و به مرتبه‌ای دست می‌یابد که از بهر نمازی که با خشوع و خضوع ادا می‌کند، به مرتبۀ گفتنِ «استغفرالله» نایل می‌آید.

آری، انسان نمی‌تواند بداند که رضایت خداوند در چه کاری نهفته است. ممکن است رضایت خداوند در ادای خاشعانۀ نماز نه، بلکه در رعایت ارکان نماز نهفته باشد. آنچه مهم است، بجا آوردن آداب ایستادن در پیشگاه الهی، و پی بردن به جدّیت عبادت با دور انداختن شیطان و غفلت شیطانی است. یعنی اصل مسئله حس کردن عالم معنا در هنگام نماز نیست. اگر در کنار دست یافتن به پیروزی‌ها در راستای کمالات فردی و اجتماعی، نتوانیم حس استغفار را درک کنیم و آن را انکشاف دهیم، دچار غفلت شده ایم و خداوند غفلت کنندگان را دوست ندارد. حتی تعبیر «خداوند به دست ما چه کارهای زیبایی را تحقق بخشید» اگر از استغفار محروم بماند، ممکن است شرک خفی به حساب بیاید. همچو اندیشه‌های خطرناک را فقط با ژرفای استغفار خویش می‌توانیم به حالت اندیشه‌های بی‌زیان درآوریم.

بُعد دیگر مسئله این است: هنگام رویارویی با سختی‌ها و گرفتاری‌ها شکایت کردن و به کار بردن عباراتِ «این مصیبت‌ها چرا به سر ما آمد؟ ما چه گناهی داشتیم؟» ناسپاسی و بی‌ادبی در برابر خداوند است. هرگاه چنین حسی در دل ما رخنه کند، باید به وسیلۀ استغفار آن را در نطفه خفه کرد. آیا در همچو رویدادهای ناگوار خویشتن را مقصر می‌دانیم؟ آیا به بررسی عالم درونی خویش می‌پردازیم؟ آیا قرآن در این باره «شما مواظب خود باشید»[2] نفرموده است؟ پس چرا بنابر دستورِ «خداوند به شکل و صورت شما نمی‌نگرد، بلکه به قلب‌های شما می‌نگرد» به تفتیش و بازرسی درونی نمی‌پردازیم که در دلهای ما چه می‌گذرد و چه خطور می‌کند؟

هرگاه چنین نکنیم، در موفقیت‌ها، لطف و عنایت خداوند را از یاد می‌بریم، دچار نفسانیت می‌شویم و فریب می‌خوریم. چراکه اینها وسوسه‌هایی هستند که شیطان از جانب راست به انسان نزدیک می‌شود و آن را به گوش انسان زمزمه می‌کند. پیامبر اکرم r را ببینید، هنگامی که به عنوان فاتح وارد مکه می‌شد، سرش به حدی پایین بود که نزدیک بود پیشانی مبارکش به گردن مرکب تماس کند. پس در هر کاری باید رضایت الهی را دنبال کنیم. حال‌آنکه چنین نمی‌کنیم.

آری، رضای الهی به ما کافیست. پس باید در عمل، رفتار و اندیشه‌های مان رضایت او را اساس قرار دهیم.



[1] - نک: سورۀ نصر، 1-3/110.

[2] - سورۀ مائده، 105/5.