سحر و جادوگری

سحر عبارت از کارهای چشم بندی و جادوگری است که با نیت بد و با درنظرداشت منفعت، فریب دادن انسانها با راههای غیر مشروع و حتی ضرر رسانیدن به آنها بعضاً با استفاده از قوت های میتافزیک (ماورای فزیک) میباشد. جادوگری را که در عربی سحر نامیده میشود کسانی هم بشکل "تأثیر میتافزیک بر فزیک ویا در نتیجه تأثیر قوت های ماورای فزیک بالای روح و جسد، احساس، شنیدن و دیدن چیزهای عجیب توسط انسان" تعریف نموده اند. به نظر کسانیکه از نظریه یی "سحر، نه در ماده بلکه در ابعاد وهم و خیالات تأثیر داشته باشد" دفاع مینمایند سحر را عبارت از: نمایش سرعت دست بعضی اشخاص با استعداد، فریب احساسات، استثمار بعضی از قوانین فزیک، تأثیر بالای یکتعداد انسانها توسط نوشاندن مواد مخدر و مسکر و نشان دادن یک کار عادی مانند یک کار فوق العاده، محسوب نموده اند.

تاریخ سحر و سحربازی

سحربازی سابقه یی بسیار طولانی دارد. قسمیکه روایت گردیده مردمان بابل که حضرت ابراهیم (علیهِ سّلام) برای ایشان به حیث پیامبر فرستاده شده بود اول روح و فرشته گان را پرستش مینمودند بعداً ستاره ها، مهتاب، آفتاب و بت های را که بنام آنها ساخته شده بود. اعتقاد داشتن به فالِ ستاره و پناه بردن به نیروی ستاره ها که تا به امروز رسیده و اغلب در بین مردمان ضعیف الایمان مروج گردیده است، پدیده ای می باشد که از همان زمان باقی مانده است. در آیات کریمه بطور واضح دیده میشود که حضرت ابراهیم (علیهِ سّلام) حین اقناع مخاطبان خویش به آفتاب و ستاره ها عطف توجه نموده است. بدین صورت مسایلی که در آن زمان از طرف انسان ها با ارزش تلقی میگردیده در نظر گرفته شده است. مردم بابل بدین باور بودند که نیروی احضار جن ها و کمک گرفتن از آنها را دارند و از بعضی قوت های مخفی بطور مطلوب استفاده نموده میتوانند، با چنین جهات خویش در مدنیت مصری ها تأثیرات بزرگی گذاشته اند.

فال بینی و جادوگریی را که از مردم بابل به ارث مانده بود مردم مصر یک گام پیشتر برده و مسایل زیادی را با آن سحر حل مینمودند، و با به کار بستن چشم بندی تقریباً در هر مورد به سحر و جادو مراجعه میکردند. مصر قدیم تحت حکمروایی سحرباز های چشم بند که دنیای خود را بر دروغ بنا نموده بودند و فرعون های متکبری که ایشان را به این راه سوق میدادند، قرار داشت.

بعضی از یهودی ها نیز به سحر عقیده داشتند. احضار جن و پری، اسیر گرفتن ارواح خبیثه، انجام دادن کارهای خارق العاده با استفاده از قوت های مخفی، سحر و جادوگری در بین یهودیان نیز رواج داشت. منبع این کارها فقط بنی اسرائیل و تورات نبود. بلکه عقاید باطل ایشان نیز مانند منبع کبالیزم که از تلسم و سحر قوت میگیرد، منشأ آن عقیده بت پرستی مصر قدیم و سحرباز های فرعون میباشد و حتی تا مردمان بابل یک خط سیر دارد.

مردم چین نیز از نزدیک به سِحر علاقه داشتند. اصلاً در قدیم، تمام علم ها چه خوب و چه بعد از شرق دور می آمد. از این لحاظ است که سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را مبنی بر این که "اگر علم در چین هم باشد بروید فراگیرید" تنها به اشتیاق علم و عشق تحقیق وابسته دانستن درست نیست. رسول الله (صلی الله علیه وسلم) میتوانست به یکجای دور دیگری اشاره کند ولی او به چین اشارت نموده است. گفتنی است که در یک دوره معین در دنیای قدیم علم در چین بسیار پیشرفته بود. با انکشاف علم علاقمندی به چیزهای افسانوی نیز ازدیاد یافته و سحر نیز توسعه پیدا نموده بود. نظر به تاریخ ادیان اعتقاد تناسخ از "هرمس" مردم قدیم مصر منشأ میگیرد و توسط پیساغورس به یونان قدیم انتقال داده شده است. پیساغورس حین انتقال بعضی افکار راجع به روح از مصر به ایونیا، فکر حاکمیت بالای قوت های مخفی را نیز انتقال داده است، به مرور زمان مانند شرق در مدنیت یونان – روم نیز سحربازی و فال بینی رغبت پیدا نموده بود.

هاروت و ماروت

سحر بین یهودیان معاصر رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) نیز مروج بود. آنها میگفتند که حضرت سلیمان – العیاذ بالله- یک سحرباز بزرگ بوده و حکمروایی خود را با سحر بدست آورده و توسط سحر به انس و جن فرمانروایی میکرد. آنها باور داشتند که حضرت سلیمان از این طریق صاحب قدرت شده و می توان در دل اقوام دیگر خوف و ترس بیندازند. هنگامیکه قران الکریم پیامبر بودن حضرت سلیمان را اعلام نمود یهودیان اظهار داشتند که – العیاذ بالله – "محمد، سلیمان را پیامبر فکر میکند در حالیکه او یک سحرباز است". پروردگار حق در آیت 102 ام سوره جلیلهء بقره به این ادعا های آنها جواب ارائه نموده و چنین فرموده است.

"در مورد حکمروایی سلیمان به گفته های دروغین شیاطین تابع شدند. در حالیکه سلیمان کفر اختیار نکرده بود. فقط آن شیاطین کفر اختیار کردند. سحر و چیزهای که به فرشته یی بنام هاروت و ماروت در بابل نازل گردیده بود را برای مردم می آموختاندند. در حالیکه آن دو فرشته تا وقتیکه " ما صرف بخاطر امتحان نازل شدیم، های کافر نشوید" نمی گفتند هیچ چیزی را (که به سحر وسیله شود) نمی آموختاندند. از ایشان چیزهای را که بین زن و شوهر را باز میکرد، می آموختند. بدون اجازه الهی با این چیزها به هیچ کسی ضرر رسانیده نمیتوانستند. اما آنها چیزهای را که برای شان ضرر می آورد و هیچ فایده یی نداشت، می آموختند. به تحقیق آنها میدانستند، کسی که مشتری سحر است از آخرت نصیبی ندارد. در مقابل چیزی که موجودیت خود را میفروشند چقدر بد است، ای کاش میفهمیدند. " (بقره2/102)

این آیت در مورد اصل قصۀ هاروت و ماروت و صورت نهانی آن توضیحات میدهد. در حالیکه یکتعداد مفسرین اظهار نموده اند که ایشان فرشته نه بلکه یک سمبول و مجاز میباشند، ولی نظر به افکار عمومی، هاروت و ماروت دو فرشته یی اند که در زمان حضرت سلیمان در بابل بشکل انسان ظهور نموده و علم سحر را برایشان به شرط آنکه از آن سؤ استعمال ننمایند یاد دادند و وسیله امتحان انسان ها شدند. برعکس فاسقین که این علم را سؤاستعمال نموده اند هاروت و ماروت بدون اینکه مردم را هشدار نمی دادند و نمی گفتند "ما وسیله امتحان هستیم، هم ناکام میگردانیم و هم مؤفق، این چیزهای که می آموزانیم به فتنه باز بوده و سؤاستعمال آن کفر است، عقل تان را به سرتان بگیرید و در این امتحان ناکام نمانید" هیچ چیزی را به کسی نمی آموختاندند و مخاطبان خویش را در مقابل سؤاستعمال آن آگاه میساختند. قسمیکه مرحوم حمدی یازر میگوید چیزهای را که این دو فرشته می آموختاندند در ذات خود سحر نبوده بلکه به سحر بازی و در نتیجه سؤاستعمال آن امکانات کفر مساعد بوده است. چنانکه در آیت کریمه " چیزی که به آن دو فرشته نازل گردیده " در مورد سحر واژه مشخص استفاده نگردیده و " او چیز " به سحر عطف گردیده است.

مسلمانان و سحر

بلی سحرقبل از اسلام مخصوصاً در بابل و مدنیت مصر انکشاف نموده و به مرور زمان در چین و هندوستان هم مرغوبیت یافته و توسط مردمان مشرق زمین که به مطالب مربوط به ماورای فزیک بسیار تمایل داشتند، مروج گردیده و به کشورهای غرب رسیده است. مسلمانان که به فرشته ها و جن ها عقیده دارند و از این رهگذر با ماورای فزیک آشنا هستند وقتی با تمدن های قبل ارتباط قایم نمودند با سحر نیز معرفت حاصل کردند و بدعت های مانند تلسم، طومار و فال بینی را از آنها گرفتند.

علمای اسلام سحر را به دسته های گوناگون جدا نموده و اقسام زیادی از سحر و جادوگری را که می تواند منحیث سحر ارزیابی گردد قرار ذیل برشمرده اند.

- از سحری که به نام تلسم مسما گردیده و به تأثیر ستاره گان مستند است تا احضار ارواح و هیپنوتیزم و طریقه هایی مانند تأثیر گذاردن بر انسانها و از سحری که در بین مردم به نام "بخشی گری" مشهور است و قرار ادعا با استفاده از قوت های مخفی جن ها انجام داده میشود تا ایللیزیون که نوعی از چشم بندی با نشان دادن حرکات متغیر توسط چابکی دست صورت میگیرد، و از سحری که با آلات مختلف انجام داده میشود تا حرکات حیرت انگیزی که با استفاده از ادویه جات و بویهای مختلف انجام داده میشود. و با ادعای آنکه اسم اعظم را میدانند مخاطبان خویش را تحت فشار روانی قرار دادن. جهات مخفی انسانها را به یک شکلی آموخته و مانند اینکه قلبهای شان را خوانده باشد به آنها گفتن و غیره.

از نظر علمای اهل سنت، سحر یک واقعیت است و بعضی از انواع آن بالای دنیای فزیکی تأثیرگذار است. اما این تأثیر از سحرباز نیست بلکه در نتیجه بجا آوردن اسباب از طرف سحرباز، خداوند آنرا می آفریند. در کتب صحیح حدیث مانند بخاری و مسلم بحث گردیده که بر رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) نیز سحر گردیده است. در حالیکه علمای معتزله و یکتعداد تحلیل گران مدرن، این حادثات را قبول ندارند ولی در منابع معتبر، این مسایل نقل گردیده و از بعضی اصحاب روایت شده است که بنابر این اسحری که خداوند نظر به حکمت خویش اجازه داده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) در چوکات " سهو مقربین" یکی دو سهو را مرتکب گردیده اند. اصحاب کرام میتوانستند چنین واقعات را که با مقام نبوت قابل تألیف نیست اظهار ننموده و مخفی نگهدارند. ولی در نقل این واقعه که بالای رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) تأثیر بسیار کوتاه و کوچک مشاهده گردیده، هیچ ممانعت ندیده اند. با نقل این حادثه نشان داده اند که سحر بالای پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) بدون آنکه به روحانیت دین و دیانت ضرری برساند، یک تأثیر مؤقت برجای گذاشته است. بدین شکل تعلیم نموده اند که سحر شرّ است و کسانیکه دچار چنین مصیبت میگردند چه باید بکنند. چنانچه بعد از آن سحر در رسول خدا تنها در چند نماز اشتباهاتی که میتوان آنرا "سهو مقربین" خواند، دیده شده ولی مدت زیاد را دربر نگرفته است. آن اشتباهات هم قسمی به وقوع پیوسته بود که افکار اخروی و ملاحظات اعلای کلمة الله را به افق اعلی بکشاند و زمان و مکان موجودش را بر او مؤقتاً فراموش نماید. اگر چنین اشتباهات راجع به افکار عالی و ملاحظات اخروی بر ما وقوع پیدا نماید وسیله یک فضیلت محسوب میگردد. زیرا در پس پردۀ آن اشتباهات افکار اعلای کلمة الله وجود دارد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) هنگامیکه فهمیدند بر ایشان سحر شده است دعا کرده و از خداوند طلب شفا نمودند. دیری نگذشته بود که حضرت جبرئیل (علیه السلام) و حضرت میکائیل (علیه السلام) فرود آمده و حقیقت موضوع را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) خبر دادند و خاطر نشان کردند که سحر از طرف لبید ابن اعسم با استفاده از یک شانه موی و ریش و گل خرما انجام داده شده و به چاه زروان انداخته شده است. رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) با یکتعداد اصحابش به همان چاه رفتند و چاه را بند کردند. حضرت عایشه (رضی الله عنها) وقتیکه پرسیدند یا رسول الله (صلی الله علیه وسلم) سحر را بیرون آوردید یا نه؟ فرمودند: " نخیر سحر را بیرون نیاوردم. زیرا وقتی سحر را بیرون آورده باز کنم تشویش داشتم از اینکه در بین مردم شیوع پیدا خواهد کرد. " و اظهار نمودند که خدواند ایشان را شفا داده و بمنظور شفایاب شدن لازم نیست تا سحر را باز کرد. (در بعضی از روایات آمده است که حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) سحر را از چاه بیرون آوردند ولی به مردم نشان ندادند.)

سحر به کفر میبرد

 اسلام، سحر و سحربازی را به طور صریح ممنوع قرار داده است. قرآن کریم اظهار نموده است که سحربازان کار به جایی نمی برند (طه69/20). رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرموده اند "کسی که به یک گره چف میکند سحر است و کسی که سحر میکند داخل شرک میشود." همچنان سحر را یکی از گناهان کبیره و یکی از هفت جرم هلاک کننده محسوب نموده اند. رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) در یکی از احادیث شریف خویش فرموده اند، افسونی (جادو) که بخاطر جدا نمودن زن و شوهر انجام داده میشود، خواندن روی تار و سحر شرک است. در یک حدیث دیگر فرموده اند " هر کسی که به نزد فالبین، خبر دهندۀ غیب و سحرباز برود و از آنها چیزی بپرسد و به گفته های آنها باور کرده او را تصدیق نماید، کافر میشود." آن عده از علمایی که این حدیث را دلیل نشان داده اند، حکم نموده اند که سحرباز کافر است.

بلی، هر چند در مورد هرکسی که سحر میکند با در نظرداشت انواع آن مانند چشم بندی، فریب دادن انسانها با چابکی دست، حکم کرده نمیتوانیم که کافر شده اند ولی هیچ شک نیست که هر نوع سحر حرام است. این هم آشکار است که رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) به باور داشتن به اینکه در سحر یک تأثیر واقعی وجود دارد و نادیده گرفتن قدرت الهی، درآوردن سحر به یک کار تجارتی و کوشش به اینکه خالیگاه های معنوی انسانها را با سحر پر کرد، به نظر کفر نگاه کرده اند.

مخصوصاً بعضی از مردم این گونه به جای دین به عنوان یک آلترناتیف و جایگزین تقدیم میکنند. با ادعا و اعلان اینکه به آرامش، سعادت و یکتعداد فوق العادگی های که توسط دین به دست آورده میشود با این طریقه ها نیز بدست آورده میشود، انسان ها را از دین سرد ساخته به یوگا، مدیتاسیون و به تجربات روحی که به یک اساس محکم بستگی ندارد سوق میدهند و بعوض دین، کوشش میکنند که ملاحظات ماورای فزیک را اقامه نمایند. در صورتی که به یک قسم حال و حرکاتی که در دید اول مانند خارق العادگی معلوم میگردد، دست یابند مغرورانه، مانند موجودات فوق العاده عرض اندام مینمایند و – هرچند بطور آشکار اظهار نمیدارند - خود را بجای پیامبر میگذارند. چنین گمراهی ها را از یوگیزم تا میستیسیزم، از مدیتاسیون تا آئین های یکتعداد طریقت های باطل در یک ساحه بسیار وسیع مشاهده نموده میتوانیم.

متأسفانه در کشور ما نیز تعداد آن کسانیکه به چنین انحرافات رو میآورند، کم نیست. این نوع انسان ها که "عباداتی چون نماز، روزه، حج، همه اینها شکلی هستند، اساساً مسئله مهم این است..." میگویند و بدون در نظرداشت موقف و جایگاه خاص هر مسئله در دین موضوعات مربوط به فروعات را پیش میکشانند و به چیزی که در نظر خداوند بزرگ است کوچک می بینند و چیزی را که خداوند به نظر کوچک می بیند پایه بلندی قایل می گردند، بنابران در مقابل خداوند بی احترامی نموده و خالیگاه هایی را که در قلب انسان ها وجود دارد و میتوان با دین و دیانت پر کرد تلاش میورزند تا همان خالیگاه ها را با چنین چیزهای باطل پر بسازند. از جانب دیگر، انسان هایی را که میتوان با دین به خداوند نزدیک ساخت، و با دیانت خالیگاه های روحی شان را پر ساخت و از بندگان مقرّب حق تعالی ببار آورد، با چنین تخیلات به یک عالم متفرق کشانیده مصروف میکنند، از خداوند دور میسازند و بنابران به کفر ملحق میشوند.

 کسانیکه سحر و بازی های وابسته به چابکی دست را که نوعی سحر است در راه چنین تخریبات بزرگ استفاده نمی نمایند شاید کافر نشوند؛ ولی، قسمیکه در حدیث شریف دیده میشود گناه کبیره را مرتکب می گردند. ولی رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) عموماً به سحر و سحربازی به نظر کفر نگاه کرده اند. در نتیجه گفته میتوانیم که بعضی از انواع سحر انسان را به کفر میکشاند، بهتر است خود را تماماً از سحر دور نگهداشت. طوریکه یک نوع غیبت از زنا هم خطرناک تر است.. بلی، غیبت نمودن یک شخص گناه است؛ ولی غیبت نمودن یک اجتماع ویا یک شخصی که اجتماع را تمثیل میکند مانند یک غیبت عادی نیست، این یک گناه خطرناک تر و کشنده تر از زنا است. همانطور هم مشغول شدن و باور کردن به بعضی از انواع سحر و عقاید گمراه کننده یی که از آن بوجود می آید، کفر است. در آن صورت باید از آن تماماً دوری اختیار کرد. بنابران، حین بیان این مسئله رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) با حکمت حکم نموده و فرموده اند که " سحر کفر است ".

سحر پاپ (راهب)

 اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم می بینیم که کسی سحر را مسلک خود قرار داده و به کفر داخل میشود و کسی دیگر بدون اینکه درک کند بعوض قدرت و توانایی خداوند – حاشا و کلا – موجودیت قوت و نیروهای متفرق را فرض نموده، بمنظور سحر کردن ویا باز کردن سحر دروازه به دروازه میگردد و با کفر روبرو میشوند. گویا فکر میکند که – حاشا - خداوند از سحر آنها جلوگیری کرده نمیتواند. بنابران، بعوض آنکه به خداوند متوجه شوند از یک سحرباز به سحرباز دیگر و از او به دیگرش میگردد. بدینصورت به داخل دایره فاسد کثرت قبله (در عین زمان به چند جهت رو آوردن) می افتند. گاه به این و گاه به آن متوجه شده عقیده اش ضعیف میگردد و هیچ کسی درد او را درمان کرده نمیتواند.

یک جهت وخیم این کار این است که بواسطه سحر انسانها ترسانیده میشوند وبالای آنها یک فشار روانی ایجاد میگردد. با این میتود که قرن ها قبل فرعون ها و کبالیست ها از آن بیشتر استفاده مینمودند، اراده ها فلج گردیده، انسانها با چنین چیزها مصروف نگهداشته شده و از کارهای خیر دور ساخته میشوند و استثمار میگردند. مثلاً سحر بسیار مشهوری که بنام "سحر پاپ" یاد میگردد به همین شکل یک سلاح روانی و وسیله پروپاگند است. "سحر پاپ" که به عنوان خطرناک ترین سحر از آن یاد میگردد و با مبالغات بی نهایت و ترسناک نشان داده میشود و بیشتر ادعا میگردد که فقط از طرف یک پاپ باز شده میتواند، امروز هم یکی از فکتورهای مهم است که انسانها را تحت فشار روانی قرار میدهد. این پاره یی از بازی خطرناک است که در بین مردم با سخن های " متوجه باش با او آدم ها خوب گذاره کن، احتیاط که آنها را قهر نسازی اگر سحر پاپ کنند دوباره دستت را هم شور داده نمیتوانی " زبان به زبان به شکل یک هیولا درآمده است. متاسفانه به تعداد کم هم باشد، موجودیت کسانی که در سایه مسجد بزرگ شده ولی در زیر سقف کلیسا از پاپ مدت میجویند و جهت باز کردن سحر در نوبت می استند، نشان میدهد که این بازی – به نفع اشرار – مورد پذیرش قرار گرفته است.

بخار اینکه ببینیم با عقیدهء ملت چطور بازی میشود، جهت تخریب هویت اصلی دین چه نوع تلاش ها صورت میگیرد و چطور خرافات بجای عقیده گذاشته میشود، کافی است تا نگاه کنیم به کسانی که به مدیوم ها مراجعه مینمایند. چنین انسانهای هم هستند که به الله (جل جلا له)، به پیامبر، دین و دیانت باور دارند ولی بخاطر دانستن اینکه آیا به کدام ریاست یا مدیریت میرسند یا نه؟ به مدیوم ها مشوره میکنند. حتی کسانیکه از ادارات حیاتی دولت و ملت نمایندگی میکنند بخاطر دانستن اینکه آیا به مقام بالاتر میرسند یانه ؟ به مدیوم میروند. فکر میکنم این انسانها در عمرشان یکبار هم به حقیقت " لا اله الله " که بزرگترین حقیقت در کائنات است، به اندازه عظمت اش باور نکرده اند. چی انسانهای بیچاره یی که به اندازه مدیوم به الله (جل جلا له) باور ندارند...

سحربازی (بافت بین چُف چیان) :

بلی سحر یک حقیقت است ولی درست نیست که هر چیز را از سحر دانست. به فکر من باید تمام دروازه هایی را که مصائب را از سحر میداند، بسته کرد. سحر شده یا نه؟ جن زده یا نه؟ پری بر او مسلط گردیده یا نه؟ این چنین چیزها شاید بالای بعضی از انسانها واقع شده باشد. ما به این باور داریم که سحرشده میتواند و بعضی انسانها با سحر امتحان میگردند. شاهد بعضی حالاتی هم میگردیم که بنابر باز بودن انسان به احتمال سحر، کوچکترین مشکل را با سحر توضیح داده فوراً به سحرباز مراجعه میگردد. چنانکه هر کسی سر درد ویا دل درد میشود، راه ازدواج برایش باز نمیگردد، با همسرش اختلاف پیدا میکند، سحنانش به اطفال اش تأثیر نمیکند، کارهایش به خوبی پیش نمیرود ویا رفتار یک انسان متوازن را از خود نشان داده نمیتواند، فکر میکند که سحر شده است و با تأثیر محیط ماحول اش دیری نمیگذرد که به سحر شدنش باور میکند.

 

کسانیکه به سحر شدن خود باور نموده اند نزد سحربازان میروند و می آیند، از این سحرباز به آن و از آن به دیگری. بعضاً هیله گری به قیافه ملا درآمده سحر مشتری اش را منحل کرده نمیتواند و او را به یک رفیق دیگرش رهنمایی میکند، اگر او هم نتواند راه سومی را نشان میدهد و میگوید که "او از من کرده قویتر است. چف او چنان قوی است که برای هرکس یک طومار نوشته کند تمام جن ها از او میگریزد." انسانی که اراده اش فلج گردیده اینبار دروازهء دیگری را میکوبد. بلکه بطور مؤقت با او تسلی پیدا میکند. یکی دو روز آرامش روحی احساس میکند. وقتی برای بعضی از عیادت کنندگان اش میگوید "فلان کس دعا کرد، فوراً صحت یاب شدم" این به او و او به دیگری موضوع را نقل میکنند و کسی که بخاطر تداوی هیچ چیزی انجام نداده و حتی شاید هم از موضوع هیچ چیزی نمی فهمد، به یک آدم مشهور مبدل میشود. بعد از گذشت چند روز کسی که خود را سحرشده احساس میکرد، خوفی را که در ذهن خود ترسیم نموده دوباره احساس میکند و یکبار دیگر تحت تأثیر ارواح خبیثه قرار میگیرد. اینبار کوشش میکند که چف کننده قویتر پیدا نماید. بدین شکل یک سکتور بوجود می آید. این سکتور که تماماً بر سر دام شیطان ایجاد گردیده بطور دوامدار تغذیه میگردد. مانند عرضه و تقاضا، کسانیکه به فریب خوردن مساعد هستند سرمایه یی این سکتور میگردند و همین انسانهای که فکر میکنند سحر شده اند این سکتور را بشکل دوامدار تقویه میکنند. فریبکارانی که با ادعای دانستن علم غیب، سحر و جن ها گویا شفا میبحشند، جال های خود را تیار نموده منتظر شکار هستند و میگویند که "هر قسمی که باشد مشتریان ما خواهند آمد" .

در این میان بعضی کسان واقعاً به سحر، وسوسه و اوهام معروض شده ویا دچار هجوم ارواح خبیثه میشوند. این واقعات عموماً در نتیجه دوری گرفتن از خداوند (جل جلا له)، فاصله داشتن با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) و جدایی از قران کریم بوجود می آید. در آن صورت باید چاره آن را نیز در نزدیک شدن به خداوند (جل جلا له) و کم ساختن فاصله بین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) جستجو کرد. انسان راه های نزدیک شدن به خداوند (جل جلا له) را جستجو نماید، فاصله اش را با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) کم نماید و قلب خود را به قران کریم باز نماید تا که از خطرات دوری و تنهایی در امان باشد و وحشت او را از بین ببرد. انسان باید قلباً به خداوند (جل جلا له) متوجه باشد، عرض خود را به او بکند و تنها از اوطلب شفا نماید که به دعایش اجابت گردد. همچنان کسانی هستند که همیشه دعا بر زبان دارند و آنها صرف بخاطر رضای خداوند (جل جلا له) دعا میکنند. نام مریض را گرفته یک چند شب برخاسته و به سجده رفته عذر و زاری میکند که " خدایا به درگاه تو آمدم، شافی حقیقی تو هستی، تو به بنده ات شفا عطا کن، او را دچار باطلکارن و بدینصورت پریشان اش نگردان ". خداوند (جل جلا له) هم اگر مراد فرماید شفا میبخشد. این راه انبیا، اولیا و اصفیا است. جاییکه راه دوستان خداوند (جل جلا له) موجود باشد، جاییکه منابعی مانند قرآن و سنت که هیچگاه انسان را فریب نمیدهند، باشد رجوع به دروازه های غیر جز فریب خوردن چیزی دیگری نیست. کسانیکه به این رهنمایان هدایت مراجعه میکنند به تمام دردهایشان درمان می یابند. اگر به دردهایشان درمان هم نیابند به قلعه صبر پناه برده کمی دندان به دندان میگذارند و بخاطر اینکه مصیبت دهنده را میشناسند از خود شکیبایی نشان داده به مرتبه اولیا، اصفیا و مقربین میرسند. شاید از نگاه دنیوی اندکی تکان بخورند ولی آخرت خود را اعمار مینمایند.

بنابراین منابع اصلی که باید به آنها مرجعه گردد، قرآن و سنت است. رهبرانی که هیچگاه فریب نمیدهند همان بندگان صالح هستند که در چوکات میتودولوژی که از طرف فخر کاینات (صلی الله علیه وسلم) و سلف صالحین وضع شده، در جاده کبرای آنها حرکت مینمایند. مانند هر موضوع در موضوعات راجع به ماورای فزیک نیز راه منابع مستحکم و رهبرانی که هیچگاه فریب نمیدهند، باید تعقیب گردد.

سوال: آیا دعایی وجود دارد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) آنرا در مقابل سحر خوانده باشند؟ کسی که یقین دارد بالایش سحر شده کدام دعا را باید بخواند؟

جواب: رسول الله (صلی الله علیه وسلم) هر شب هنگام آمادگی به خواب، دو دست خویش را باز نموده یکجا میساختند و سوره های اخلاص (قل هوالله)، فلق (قل اعوذ برب الفلق) و ناس (قل اعوذ برب الناس) را خوانده به کف دستان خویش چف میکردند، بعداً از سر و صورت خویش شروع تا بجاییکه دستشان میرسید برای سه بار مسح میکردند و بعد از آن می خوابیدند. حضرت عایشه (رضی الله عنها) روایت نموده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) این کار را هر شب سه بار انجام میدادند.

رسول اکرم(صلی الله علیه وسلم) هنگامیکه فهمیدند بر ایشان سحر گردیده همین سوره های اخلاص، فلق و ناس را خوانده به پروردگار حق پناه بردند. دو دست شان را باز نموده یکجا میساختند و سوره های اخلاص، فلق و ناس را خوانده به کف دستان خویش چف نموده و تمام وجود خویش را مسح میکردند. قراریکه نقل گردیده این حرکت را 11 بار انجام داده اند و در هر بار احساس نموده اند که یک گره آن باز شده و ایشان احساس آرامش می کردند.

از این رو، کسانیکه در چنین وضعیتی قرار میگیرند باید سوره اخلاص و سوره های فلق و ناس را یازده بار خوانده و عمل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) را انجام دهند. علاوه بر آن می تواند سوره فاتحه، آیت الکرسی و دعا های مسنون (منقول از رسول الله) را که در کتب معتبر ذکر گردیده است بخواند و از خداوند طلب شفا نماید. مثلاً کسی که فکر میکند او را جن زده است باید سوره فاتحه (الحمد شریف)، آیات شماره 1-2-3-4-5-163-164-255-284-285 و 286 سوره بقره، آیت شماره 18 سوره آل عمران، آیات شماره 54-55 و 56 سوره اعراف، آیات شماره 116-117 و 118 سوره مؤمنون، ده آیت اول سوره صافات، سه آیت آخر سوره حشر، آیت سوم سوره جن، سوره های اخلاص، فلق و ناس را بخواند. این آیات را کسی که به درد مبتلا شده باشد هم میتواند بخواند ویا همسر و افراد دیگر فامیل نیز میتوانند به همدیگر خود بخوانند. همچنان یکی از راههای که باید به آن مراجعه گردد گرفتن دعای کسانی است که شب زنده دارند و زبان شان دعا و قلبشان صمیمی و بدون توقع اند.

شافی و مؤثر حقیق اوست..

در این میان موضوعی که به اندازه خواندن دعا مهم است، این است که کسی که به سحر معروض گردیده باید باور تام داشته باشد که خداوند میتواند سحر او را رفع کند. شاید اعتقاد انسان ضعیف باشد، یعنی در مورد اینکه خداوند برایش شفا بخشیده میتواند شک داشته باشد، تمام این دعا خوانی ها، عذر وزاری ها و دعا ها به شفا وسیله شده نمیتوانند. ولی با برکت قرآن کریم و با نیت مستحکم به خداوند توجه صورت گیرد آن درد – انشا الله – زایل میگردد. آیا ما به این باور نداریم که خداوند قادر مطلق است؟ در صورتی که چنین است اگر آن بلا را ربّ کریم رفع نکند کی رفع میکند، ملاهای جن خوان ویا مدیوم ها ! نخیر، برای کسی که در هنگام ناچاری تنها به خداوند متوجه میشود خداوند حتماً دروازه ای برایش باز میکند و دردهایش را درمان می نماید. باید بنده به درهای دیگر نرود و خداوند را یگانه مؤثر حقیقی دانسته به او روی آورد.

بلی، در این راه حضرت ابراهیم برای ما چه مثال خوبی است که میگوید: "اوست پروردگار من و بخشنده امکانات حیات من، رهنمای مادی و معنوی من، اوست تغذیه کننده من، اوست نوشنده من. اوست شفا دهنده من هنگام بیماری، اوست کشنده من و حیات دهنده من بعد از مرگ. پروردگار بزرگ من هم اوست که امید میبرم که روز حساب بزرگ گناهان مرا عفو کند (شعرا، 78-82/26) ." با چنین ایمانی باید حرکت کرد. اگر گشنه بمانیم ویا تشنه، پای پچلک بخوریم ویا بیفتیم، به بلا و مصایب معروض گردیم ویا با دشمن روبرو شویم در هر حالت الله (جل جلا له) برما کافیست. جایی که عنایت الله (جل جلا له) باشد به دیگر کمک ها احتیاجی نیست.

اصل سخن، سحر یک واقعیت است ولی هر چیز را از سحر دانستن اشتباه است. عقیده داشتن بر واقف بودن سحربازان به معلومات مخفی و انجام دادن کارهای فوق العاده آنها، مغایر اسلام است. درآوردن سحر بشکل یک سکتور و دور ساختن انسانها از الله (جل جلا له) و دین و اقامه نمودن چنین ملاحظات ماورای فزیکی بعوض دین کفر است. با وجود عقیده داشتن به حرام بودن سحر، بازهم روی آوردن به سحر از روی ضعف ایمان، گناه کبیره است. در عقب بعضی از عوارض شخصی ویا فامیلی اگر واقعاً سحر هم باشد، رفتن به ملاهای جن باز، شهر به شهر گشتن، دروازه به دروازه دویدن و سرمایه دار کردن کسانیکه تجارت این کار را میکنند، بجز فریب خوردن چیزی دیگری نیست. در این راستا چیزی که وظیفه ماست این است

  • باید در مقابل چیزهایی که می خواهند منحیث آلترناتیف دین اقامه نمایند، ایستادگی کرد
  • در مقابل جن بازی و سحربازی نباید از راه سلف صالحین جدا شد.
  • در مقابل چنین چیزها باید دروازه ها را تا آخر بسته نمود.
  • اگر به خداوند توجه تام داشته باشیم – باید بطور قطعی مطمئن باشیم که هیچ کسی برای ما ضرر رسانیده نمیتواند.