نتيجه
يك مرگ با عزت.... مؤمن حقيقي مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح ميدهد. مرگ با عزت، از زندگي توأم با نا امني و آشوب و ترس از تسلط ستمگران هزار بار بهتر است. اين براي انسانهاي با عزت و با حيثيتي است كه از بحر عرفان خداوند بهرهاي دارند. كسيكه مرده وار زندگي ميكند، اين مفهوم را درك نميكند.
در حقيقت مشكل است كه گناهان ما به صورتي ديگر پاك شود. انسان فقط يك مرتبه زندگي ميكند تا سعادت اخروي را به دست آورد. در حاليكه زندگي ما غرق در گناهان مي گذرد. جواني كه در بازارها و خيابانها ميگردد، چند مرتبه مرتكب نگاه حرام ميشود؟ روزانه چند بار ميميرد؟.... چند مرتبه در آلودگيها غوطه ميخورد؟ چند بار در لجنزار ها غرق ميشود؟ چند بار حرام را روانهي شكمش ميكند؟ چند بار در مقابل حرام ركوع و سجده ميكند؟ چند بار ربّ جليلش را نافرماني ميكند؟ چند بار از احترام حضرت رسول الله (صلى الله عليه و سلم) غفلت ميكند؟ بلكه چند بار با انكار قرآن كريم به سوي كفر سرازير ميشود؟... بنا بر اين براي پاك ساختن همچو اجساد آلوده با گناه يك راه وجود دارد؛ آن هم شهادت!...
آري! اين والا ترين هدف براي هر كسي است دعوت عظيم اسلام را به دوش گرفتهاند و شايسته است كه چنين هم باشد. پس شهادت، هدف و آرزو و عشق ماست.
كسيكه زندگياش را در قصيدهي شعر عاطفي اعمال صالح به سر كرده، آخرين كاري كه ميبايد انجام دهد اين است كه آن را با قافيهي «شهادت» به پايان برساند. آن وقت است كه زندگي، بالاترين و گران بها ترين ارزش را به دست ميآورد. و كلافۀ بركت در باغهاي بهشت بيشتر و بيشتر ميشود.
براي هر عمل نيك پاداشي داده ميشود. جنّت و جهنّم از يك لحاظ دو حوض و مخزنياند كه اعمال انسان در آن ذخيره ميشود. عمل خير و پاكيزه در بهشت و عمل بد و ناپاك در جهنم ذخيره ميشود. از اين جهت ما در دنيا جنت و جهنم خود را ميبافيم.
بدون شك شهادت سرتاج اعمال صالح است. شهادت در حقيقت اين است كه شخصي كه زندگي اش را در راه خدا وقف كرده است روحش را با اداي يك مشاهد تسليم نمايد. زيرا بصيرتش در دنيا باز شده و هنوز در دنيا است كه آن طرف دنيا را مشاهده ميكند. شهيد ميوۀ طوبا را به عنوان حاصل وقف حياتش به خداوند، در دنيا ميچيند و به همين لحاظ برگزيدهترين فرد در ميان انسانهاست. هركس مي خواهد كه بهرهي كاملي از زندگي مبارك و پاكيزه داشته باشد:بايد قطراتي خون در راه خدا بريزد و شهيد شود؛ تا خواستهاش را به معناي كامل بدست بياورد.
لذا زندگياي كه با شهادت خاتمه نيابد، هر چند توأم با اعمال صالح باشد، بازهم خللهايي بر جا ميگذارد. امّا زندگياي كه نصيب خود را از شهادت به شكلي از اشكال بگيرد، جاي خالي در آن نخواهد بود. چنين زندگي قصيده اي ميماند كه تا آخرين بيت با قافيهاش تكميل شده است. آن زندگي، سرشار نظم، آهنگ و محبّت است. شهادت، كليد اسرار آميزي است كه دروازه هاي رحمتِ آسمان ها و زمين را تا آخر باز ميكند. طوري كه شهيد در جاهاييكه حتّي انبياء مورد حساب قرار ميگيرند، بدون حساب ميگذرد و به سوي عالميكه آرزوي متوصل شدن به آن را دارد ميرود. شهيد داراي مصونيت است. لباس آغشته به خونش به او امتياز عبور ميدهد. در تمامي ادواري كه مجادله و مبارزههاي عظيمي تداوم يافته، هر مؤمن آرزو داشته است تا قافيۀ حياتش با شهادت پايان بيابد. طبق فرمودۀ رسول اكرم خداوند اين بندگانش را دوست ميدارد. در حديث چنين آمده است:
«خداوند بندهاي را ميپسندد؛ اين بنده براي جهاد در راه خدا بيرون شده است. با وجود منحرف شدن دوستانش، نسبت به اشتياقيكه به خداوند داشته است دوباره موضع ميگيرد و در اين راه به شهادت ميرسد.» . [1] ادامه اين حديث چنين است: «خداوند اين بنده اش را ميپسندد و به فرشتگان ميفرمايد: بنده ام را ببينيد، برگشت و در راه من جان سپرد.»
[1] ابو داوود ، جهاد: 38.
- Created on .