تقدیم
علامه فتحالله گولن انديشمند برجستۀ است كه با نوشتههای گرانسنگاش پیوسته برای افکار، روشنی و برای مشکلات، راه چاره و برای موانع گشایش عرضه میکند و با تعبیرهای منحصر به فردش نيز بهاری تازه را مژده میدهد.
او افراد جامعهای را که رنجهاي فراوان کشیده و در گردابهاي هولناك ترديد از ريشههايي اصلي شان فاصله گرفتهاند، در كانون توجهاش قرار داده با استفاده از اندیشة ملّی وتمایلات روحی، نگاه مخاطبانش را به اقلیم رهبران واقعی معطوف ساخته و حسرتاش را نسبت به آنها به زبان آورده، چنانچه گفته است:
«آه، آن رهبراني که فریب نمیدهند! آن رهبران والاشأني که جوهرشان صاف، قلبهایشان روشن و سرهایشان به سان قلّههای بلند، هیبتناک و درونشان سرشار از امواج اضطراب است، درین روزهایي که افق ما تاریک، قدّ ما خمیده است و زیرفشار هزار ویک مشکل سركوب شده ایم چقدر حسرت آنها را میخوریم و چقدر مشتاقشان هستیم!... »
این اثر از یکسو مژده میدهد که کشش متافزیکي ما وسیلة رستاخیز و رنسانس این سرزمین مظلومان خواهد شد و از سوی دیگر هم میافزاید که مردم ما، سر از نو به سراسر دنیا درس جوانمردی خواهد داد.
و حین بحث از برخی خصوصیتهای ارواح جاویدان نیز گفته میشود: «کسی که پا به فضای آنان گذاشته است با خضر ملاقات میکند، و کسی که با آنان همنوا حال شود به خوشبختی نایل میگردد.»
او در مورد در راه ماندهگان تعبیرِ «بیطالعانیکه سرشان با ذوق زیستن چرخیده و روح شان سوراخ سوراخ شده است...» را به کار برده است، و بعدها نیز خواننده گویا برانگيخته شده است تا در دوراهیها چنین بگوید:
«ما در آستانة بهار دیگری قرار داریم که خاک، آمادة زرع، بذر، آبستن جوانه، ماهی، آبستن مرجان و مار، آبستن زهر است. ببینیم چه کسانی طرفدار بهار و چه کسانی طرفدار زمستان اند؟ چه کسانی راه راحتطلبي در پیش خواهند گرفت و چه کسانی برای شکار مرجان به عمیقترین نقطهها دست خواهند انداخت؟».
و برای انسانهایی که در موضوع خوشبختی دو دل هستند میگوید: «سعادت واقعی این است که ذهن انسان از پراكندگی و پریشانی رهایی یابد و قلب انسان به اطمینان و آرامش برسد.» و بدینمنوال او تعریفی از خوشبختی عرضه میكند و ميگويد: «حضرت مسیحu درست زمانی که مظلوم واقع شد، و سقراط، درست هنگامي كه محکوم گردید، و اپیکتاتوس، آنگاه كه مورد بیمهری قرار گرفت، مسعود بودند».
نویسندة اثر موجود، به شکلی که در روحاش انعکاس یافته است عید را اینگونه به تحلیل میگیرد: «هر عید با شهرآیینهای رنگارنگ آینده به سویم میآید؛ و شیرینترین و زندهترين تابلوهای تاریخی را بر قلبم منعکس میسازد و سپس میرود. من در این عیدهایي که میآیند و میروند نسلهای خوشبخت آینده را که به عرفان مادی و معنوی رسیده، از لحاظ حواس مشاعر به لطافت دست يافته، و با روحشان همدم شده و یک دیگر را در آغوش گرفتهاند، خیالاً تماشا میکنم و لذت ميبرم. در جلو چشمان من انسانهایی مجسّم میشوند که سر شان با فن و تخنیک، قلبشان سرشار از ایمان، محبت با خالق بزرگ و دوستی با هستی است و به اطمینان و آرامش دست یافته اند. ذوقهای روحانیای را كه آنها در دلم تخلیه نموده اند در وجدانم احساس میکنم و در دقایق بيمثالي به سر میبرم.»
ما با پیشکش این اثر گرانسنگ که به پارهای از آراء و دیدگاهاي مؤلف دانشمند اين اثر اشاره نمودیم، واقعاً احساس خوشبختی میکنیم. اميدواريم اين اثر ارزشمند دره رهائي براي مشتاقان حقيقت را بيشتر از پيش روشنتر نمايد.
- Created on .