حوادث طبیعی به ما چه میگویند؟
پرسش: حوادث طبیعیِ که در این اواخر در ترکیه و دیگر کشورهای جهان رخ میدهند، به ما چه پیامی دارند؟ از این حوادث باید چگونه پند گرفت؟
خداوند، انسان و کاینات را مرتبط به همدیگر آفریده است. خالق هستی، اجراءاتش را در پس پردۀ اسباب تحقق میبخشد. درست مانندِ رفتار انسانها. علامه بدیعالزمان این حقیقت را با این گفتارِ وجیز، بیان کرده است:
«عزّت و عظمت خواستار آن است تا اسباب در نظرِ عقل پردهدار دست قدرت باشند؛ توحید و جلال خواستار آن است تا اسباب از تأثیر حقیقی دست بردارند».[1] یعنی در کاینات هر حادثه بنا به سببی وقوع مییابد. آری، اسباب پیوسته انسان را سمت و سو میدهند ولی در پس پرده خداوندی قرار دارد که همه چیز را با قدرتش میآفریند و در اجراءاتش حکمتی نهفته است.
اکنون به پاسخِ بالا میپردازیم: امروزه نه تنها در ترکیه، که در کشورهای دیگری چون مکزیک، بنگلادیش، فلیپین، جاپان حوادثِ طبیعیِ نظیر زمینلرزه، سیل، توفان و... رخ میدهد. دانشمندان برای وقوع برخی از اینها عوامل گوناگونی را بر میشمارند. مثلاً، میگویند زمینلرزههای اخیر ناشی از لغزش گسل ویا ناشی از آزمایشهای هستویِ فرانسه بوده است.
ممکن است این ادعاها درست باشد. ممکن است زمینلرزهها در پی تخریب طبیعت به دست بشر و برهم خوردنِ توازانِ اکولوژیک پدید بیایند. ولی اینها همه اسباب اند. اگر خداوند بخواهد، به این اسباب نیرویِ تأثیر نمیبخشد. یعنی ممکن است زمینلرزهای به شدت 9 درجۀ ریشتر زمین را به مدت طولانی تکان بدهد ولی تلفات جانی و مالی به بار نیاید. خداوند به همه چیز قادر و تواناست. آنجا که سرور انبیاr فرموده اند: «اگر انسانها بندۀ کاملِ خداوند باشند، خداوند شبها باران میباراند، و روزها خورشید میدرخشد».[2] یعنی از یکسو همچو بارانها یُمن و برکت را به همراه میآورند، از دیگرسو از بهرِ جهاتِ منفی، باعث حوادث ناگوار نمیشوند و حیاتِ انسانها را دچار زیان نمیسازند. این بدان معناست که جهتِ حیاتبخشِ باران به بندگانِ واقعیِ خداوند سود و برکت را در پی دارند، ولی جهاتِ هلاکتبارِ باران به اذنِ الهی به سراغ انسانها نمیآیند. این حقیقتِ نهفته در حدیث، چرا در زمین لرزهها و دیگر فلاکتهای طبیعی مطرح نباشد؟! کافیست ما بتوانیم بندگانِ واقعیِ خداوند بار آییم.
از طرفی، خداوند در قرآن کریم چنین فرموده است: «پروردگارت چنین نبوده است که شهرها و آبادیها را ستمگرانه ویران کند، درحالی که ساکنان آنجاها در صدد اصلاحِ (خود و دیگران) برآمده باشند.»[3] مادام که خداوند چنین عهد بسته است، پس ما نیز باید مسئولیت خود را بجا آوریم و نتیجه را به خداوند واگذار کنیم. پرسش اینجاست که آیا ما توانستهایم شهکاریای را که قرآن از ما انتظار دارد، از خود نشان دهیم؟
قرآن؛ کسانی که این وظیفه را بجا میآورند را مُصْلِحُون خطاب کرده است.[4] تعبیر مُصْلِحُون در آیۀ فوق به صورتِ خبرِ جملۀ اسمیه آمده است. جملۀ اسمیه در زبان عربی به معنای دوام و ثبات است. پس مُصْلِحُون کسانی را گویند که پیوسته در فکرِ اصلاحِ انسانهایِ آغشته در فساد اند، در پی رساندنِ انسانها به اوجِ کمال انسانیت اند و در این زمینه پلان و برنامه طرح میکنند و در پی تحققِ آن تلاش میکنند و جز این، هدف و داعیهای در سر ندارند.
تا زمانی که چنین افرادی در یک سرزمین وجود داشته باشند، خداوند آن دیار را هلاک نمیسازد. پس با اتکا به آیۀ فوق، به راحتی میتوان گفت: «اگر زمرهای باشد که به فکرِ اصلاح و بهبودِ بشریت هستند، رنج و اضطرابِ نشرِ قرآن را به دوش گرفته اند و زن و مرد در این راه مبارزه میکنند، خداوند به آن سرزمین فلاکتهایِ آسمانی و زمینی را بار نمیآورد».
علامه بدیعالزمان در بارۀ زمینلرزههای ازمیر و ارزینجان، چنین گفته بود: «یا در این ولایات خدمتگزارانِ دین و بشریت وجود نداشت، اگر هم جود داشت، در برابرِ جبهۀ کفر و الحاد مغلوب شده بودند و چنین مصیبتی بر سر ایشان فرود آمد».[5] این بدان معناست که سعی و تلاش چهار پنج نفر برای دفع بلاها بسنده نیست.
نکتۀ دیگر این است که؛ کسانی که گرفتار همچو فلاکتها شده اند، به جای آنکه به خداوند تضرع و زاری کنند، دولت و رجال حکومت را متهم میکنند و میگویند: «دولت باعث این هلاکت شد، زیربنا وجود نداشت، نباید اجازۀ اعمار داده میشد...». حالآنکه از دیدگاهِ اسلام، به بلاها و مصیبتها از دیدِ قَدَر باید نگریسته شود.[6] در چنین مرحله، باید به خداوند توکل کرد. ورنه چنین طرز تفکر، به قول علامه نورسی، مصیبتها را دوچند میسازد.[7]
ملتِ ما ملت وفادار است، میتواند ویرانهها را دوباره آباد نماید و کمپاینهای کمک به راه اندازد و به زیانمندان دستِ کمک دراز کند. این ملت تا کنون در این راه بسا جاها را آباد گردانیده است. به همین جهت، افکار و رفتارهای نادرست، مصیبت را دوچند میسازد. متهم کردنِ این و آن، در کنارِ از دست دادنِ جان و مال، باعث میشود دین و ایمان نیز از دست برود. به معنای کامل، در زمرۀ انسانهایی قرار میگیرند که خَسِرَالدُّنیَا وَالأخِرَه، هم دنیا و هم آخرت را از دست میدهند.[8]
کوتاهِ سخن اینکه؛ بلا و مصیبتی که از جانب خداوند میآید، با رفتارها و اندیشههای ما رابطۀ نزدیک دارد. پس اگر میخواهیم نه در کشور خودما، که در سراسر جهان زمینلرزهها، سیلابها و طوفانها فروکش کنند، در این صورت در راستایِ احیا، اعمار و اصلاحِ جهان تلاش نماییم و به فرامین قرآن عمل کنیم تا بتوانیم این بلاها را دفع کنیم.
در پایان حکایتی را نقل میکنم که از زبان پدرم شنیدهام و در کتابهای معتبر با آن مواجه نشده ام: خداوند واژگون کردنِ شهری را در تقدیرش نوشته بود. زمانِ قضا و اجرایِ تقدیر فرا رسید. در این هنگام، کودکی بنا به نیازی گریه و ناله سر میدهد و مادرِ کودک نیز مصروف خمیر مالیدن است. مدتی میگذرد تا اینکه مادر دستانش را میشوید و نزد فرزندش میآید. در این اثنا مادر به فرزندش میگوید: «فرزندم چرا این همه فریاد و فغان سر میدهی؟ حتی خداوند هنگامِ هلاک ساختنِ یک دیار، اینقدر عجله نمیکند».
بنا به این گفتۀ مادر، خداوند تقدیرِ شهر را با عطایش تغییر میدهد و از سرنگون کردنِ آن شهر منصرف میشود. این بدان معناست که یک رجوع و توجه به خداوند، یک حال و رفتار زیبا باعث میشود تا عطای الهی چنین به میان بیاید. ولی اگر انسانها در برابر خداوند متمردتر از فرعونیان رفتار کنند، آنگاه چیزی به گفتن نداریم.
یا رب! تو مهربانترینِ مهربانانی. مهربانی و مرحمتات را از سر ما کم مکن. ما را به سوی کمالِ انسانیت رهنمون گردان آمین!.
[1] - بدیعالزمان، گفتارها ص 312 (گفتار بیست و دوم، مقام دوم، لمعۀ نخست)، ص 759 (لمعات)؛ لمعات ص 411 (لمعۀ سی ام، نکتۀ پنجم).
[2] - احمد بن حنبل، المسند 359/2؛ التایالیسی، المسند ص 337؛ البزّار، المسند 52/17.
[3] - سورۀ هود، 117/11.
[4] - نک: سورۀ هود، 117/11.
[5] - نک: بدیعالزمان، گفتارها ص 186 (گفتار چهاردهم، ذیل).
[6] - نک: بدیعالزمان، گفتارها ص 505 (گفتار بیست و ششم، بحث نخست).
[7] - بدیعالزمان، گفتارها ص 790؛ لمعات ص 14 (لمعۀ دوم، نکتۀ پنجم).
[8] - نک: سورۀ حج، 11/22.
- Created on .