میگویند، قرآن از هر چیز شده و شدنی، بحث میکند، آیا این درست است؟ اگر درست باشد، آیا میتوانیم بعضی از مسایل فنی و تخنیکی امروز را هم در ردیف این گونه مسایل مطالعه کنیم؟
درست است که آفریدگار متعال، از چیزهایی که آموختن و فرا گرفتن آن را به آدمی زاد اجازه داده و وسیلۀ پیشرفتهای مادی و معنوی او قرار داده است، اجمالاً بحث میکند؛ اما بحث نمودن از چیزهایی که اجازه فراگیری آن را نداده و فایده یی به زندگی دنیوی و اخروی انسان ندارد، چه به طریق اجمال باشد و یا تفصیل، اصلاً قابل بحث نیست. زیرا پذیرفتن چنین چیزی، به مفهوم نسبت دادن کاری عبث به قرآن سرشار از حکمت است. و این کتاب مقدس، بسیار برتر از آن است که از چنین چیزهای بی فایده و عبث، بحث کند.
قرآن کریم در آنچه که مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد، راه مشخصی را دنبال میکند زیرا تحلیلگر، در صورت عدم آشنائی با آن راه، نمی تواند گمشده اش را در آن بیابد.
نخست باید دانست که، اولین هدف قرآن این است که با کلمه ها، سطرها، پاراگرافها و کتابهایی که در این نمایشگاه هستی وجود دارند، صاحب نمایشگاه را بشناساند، راه ایمان و عبادت را بگشاید، زندگی فردی و اجتماعی را تنظیم کند، سعادت و خوشبختی دنیا را در آخرت نیز تداوم بخشد و نتیجتاً، انسان را به سعادت همیشگی و ماندگار، برساند.
ازین رو، قرآن کریم در راه تحقق این هدف بزرگ، هیچ چیز را فروگذار نمی شود و از هر چیز بحث میکند.
هر آنچه را که طرح میکند، در همان استقامت از آن به صورت یک وسیله کار میگیرد و به اندازۀ اهمیتش از آنها سخن میراند. از انسان، به قدر اهمیتش، از ستارگان، به نسبت رجمهایشان و از برق، به تناسب قامتش..
اگر چنین نکــرده و فقط از بـرخی خارق العاده گی های تمدن که "تابوی= خدای دروغین" قرن بیست است، بحث میکرد، حق تشریح و معّرفی چیزهای زیادی ضایع میشد، و بعضی از حقیقتهای ثابت، کشفیات آینده وبالاخص انسان، اهمال میگـردید که این امـر، با روح و مقاصـد اصلی قرآن، کامـلاً در تضاد است.
قرآنی که به خاطر بشر فرود آمده و رابطه و مناسبت بشر را با آفریدگارش هدف قرار داده و سعادت ابدی او را غایه اش دانسته است، به نسبت عظمت، وسعت و حیاتی بودن اهداف مورد نظرش، ابعاد و رنگهای گوناگونی دارد. برای بازتاب دادن همۀ این ابعادش، از کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است، کتابخانه ها به وجود آمده و تفسیرها تهیه گردیده است.
از یکسو، ادیبان نابغه، در برابر بیان و اسلوب اعجاز انگیز و بلاغت والای آن، در حیرت و شگفت بسر می برند و ازسوی دیگر، علما و دانشمندانی که نگاه هایشان در آفاق و انفس میچرخد، به این افتخار دست یافته اند که در پرتو بیانات نور افشان قرآن، چهره های حقیقی اشیاء و رخدادها را بنگرند و دریابند. روانشناسان و جامعه شناسان، پیچیده ترین مشکلات روحی توده ها و انسان را با قرآن حل نموده، و مربیان و اخلاقیان نیز قرآن را به عنوان یک منبع پایان ناپذیر و غنّی و پُربار پذیرفته و در تربیت نسلها، همواره به آن مراجعه نموده اند.
تقدیم مناسب این بحث دامنه دار و ژرف را به بیانات صاف و بی آلایش متخصصان و صاحب نظران حواله نموده، خواننده را با کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است، تنها میگذاریم..
اما، یکی از ابعاد قرآن هم اینست که با گفتن "محتوای قرآن" بیشتر همین بُعد به ذهن جوانان خطور میکند و آن هم پیوند و رابطۀ قرآن با فن و تکنیک و یا به عبارتی بهتر، با علوم مثبت می باشد. و نکتۀ اصلی در سوال هم، به همین بُعد قرآن تعلق دارد، لذا ما نیز بیشتر به همین خصوص خواهیم پرداخت. واقعیت این است که در این زمینه، تا کنون صدها اثر نوشته شده و بدین وسیله، صدها حقیقت قرآنی، تحت پوشش نور این کتابها در آمده است. اما بخش اعظم این آثار که تحت تأثیر فرهنگ و فنون همان دوره، نوشته شده بود، به دلیل تکلّف و تأویل هایی که در بر داشت، از طرف خوانندگان با شک و تردید مواجه گردید. به ویژه زمانی که، نظریه های ثابت نشده، به حیث یک واقعیت علمی پنداشته شد و کوشش به عمل آمد تا حقایق قرآن، با آنها رونق داده شود، که این فرایند، به مفهوم تحریف قرآن و پایین آوردن ماهیت آن است. حال آنکه بیان قرآن کریم در این گونه مسایل کاملا واضح است و با کمترین کوششی، تقریبا هرکس میتواند آنرا درک کند. تا جاییکه در درک مقاصد الهی در قرآن، فرشته یی که آن را آورده است با چوپانی که در کوه بسر میبرد- صرف نظر از ذوق لطایف – چندان تفاوتی نخواهد داشت.
ازین رو، ما باید در تبیین قرآن، از تفسیر بالرأی پرهیز نموده و در پی پاسداری و حراست از صحت و شفافیت بیان الهی باشیم و بجای اینکه قرآن را به دنبال حوادث و رخدادها بدوانیم، بایستی آنرا به صورت آیینۀ قدنما، در برابر حوادث قرار دهیم. تحلیل و بررسی آیات قرآن پس از مهارت در زبان و آگاهی از اسباب نزول، کلمات و واژه ها، اشتباه نخواهد بود، اما به دلیل نبود اصطلاحات علمی در قرآن، شاید این عمل، غریب و ناآشنا تلقی گردد. به همین خاطر است که، برداشت اصحاب، تابعین و مفسرانی همچون ابن جریر، بیشتر از دیگران با حقایق ثابت شده علمی موافقت و هماهنگی دارد. اما در آراء و نظریات متأخّرانی که ظاهراً فلسفه بافتر اند و عمیقتر به نظر می رسند، با تکلفات و تأویلاتی مواجه میشویم که با روح علم سازگاری ندارد. این امر نشان میدهد که، مفسرانی که بدون تأثیر پذیری از عصر و زمان شان، قرآن را تعلیم داده اند، به روح قرآن نزدیک تر اند.
اکنون، به قصد ارایۀ مثال برای مطالب بازگو شده و پاسخ به سوال طرح شده، نمونه هایی را تقدیم خواهم کرد.
1. پروردگار متعال که از ازل تا أبد، هر چیز را میبیند و میفهمد، نخست از همه، توجه ما را به این مژده معطوف می دارد که در آینده، دَور، دَور علم و عرفان و نتیجتاً دَور ایمان خواهد بود.
"سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي ٱلآفَاقِ وَفِيۤ أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ ٱلْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ " (فصلت 53)
ترجمه: ما به آنان (که منکر اسلام و قرآن اند) هر چه زود تر دلایل و نشانه های خود را در آفاق (آسمانها و زمین که جهان کبیر است) و در داخل و درون خود شان (که جهان صغیر است) نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است. آیا تنها این بسنده نیست که پروردگارت برهر چیزی حاضر و گواه است.
این آیه از آغاز تا امروز، مورد توجه ارباب تصوف بوده و آنها همواره به آن مراجعت کرده اند. به ویژه هرگاه با دید علمی بدان نگریسته شود، به تنهایی یک معجزه است.
از عالم اکبر گرفته تا عالم اصغر، هر آنچه در درون ساحۀ تفحص و اندیشۀ انسان قرار دارد، در آینده با ماهیت کشف شده اش به حقانیت قرآن صحّه گذاشته و موجودیت و یگانگی آفریدگار را نشان خواهد داد. و اکنون با مشاهدۀ صدها کتابی که در این زمینه نوشته شده و در ویترین کتابخانه ها تشهیرگردیده است، در می یابیم که بیان الهی به سرعت هرچه تمام در حال تحقق یافتن است و ازهم اکنون، این احساس به ما دست داده است که انگار صدای تسبیح و تقدیس پروردگار را از هزاران زبان پدیده های طبیعت که در آینده قابل فهم خواهند بود، می شنویم.
واقعاً امروز نیز چیزهایی که از زبان حوادث ورخدادهای بسیار زیاد، در مورد حقیقت آیۀ کریمۀ ذیل آموخته ایم، کوچک وبی اهمیت نیست، که می فرماید:
"تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَاوَاتُ ٱلسَّبْعُ وَٱلأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـٰكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ " (اسراء: 44 )
ترجمه: آسمانهای هفتگانه وزمین وکسانی که در آنها هستند همه خدا میگویند، بلکه هیچ موجودی نیست مگر اینکه (به زبان حال یا قال) حمد و ثنای وی را میگوید ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.
آری، آنگونه که زبان تجزیه شدۀ اتم، چیزهای زیادی را به ما بازگو میکند، از شانه شدن نبلوزها نیز چیزهای فراوانی را می آموزیم.
اما افسوس که هنوز شمار کسانی که این تسبیحات را باید بشنوند و یادبگیرند، بسیار کم است، و جماعت قرآن که بایستی آن را به دنیا بشنواند نیز ضعیف و ناتوان است.
2. مباحث و بیانات قرآن کریم در مورد شکل گیری و تکامل جنین در رحم مادر نیز بسیار جالب است: " يأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ ٱلْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ " (حج: 5 )
ترجمه: ای مردم: اگر دربارۀ زنده شدن پس از مرگ، تردید دارید (بدین نکته توجه کنید تا به گوشه یی از قدرت الهی پی ببرید) ما شما را از خاک آفریده ایم، سپس (این خاک را) به نطفه و بعد، به خون بسته، و پس از آن، به یک قطعه گوشت (جویده شده) در می آوریم که برخی (کامل و تام الخلقه و) بسامان و برخی (نا تمام و ناقص الخلقه و) نابسامان است، (همه اینها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم (که ما بر هر کاری تواناییم) ... در جایی دیگر، به صفحاتی که مرحله به مرحله در رحم مادر سپری میگردد، روشنی انداخته و می فرماید:
"وَلَقَدْ خَلَقْنَا ٱلإِنْسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِّن طِينٍ، ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا ٱلنُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا ٱلْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا ٱلْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا ٱلْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ" (مومنون: 14،13،12)
ترجمه: ما انسان را از عصارة گِل آفریده ایم، سپس او را به صورت نطفه یی در آورده ودر قرارگاه استوار (رحم مادر) جای میدهیم، سپس نطفه را به صورت لختۀ خون، و این لختۀ خون را به شکل قطعه گوشتِ جویده، و این تکۀ گوشت جویده را بسان استخوان ضعیفی در می آوریم، و بعد بر استخوان گوشت (عضله) می پوشانیم، واز آن پس او را آفرینش تازه بخشیده و (با دمیدن جان به کالبدش) پدیدۀ دیگری خواهیم کرد.
باز در آیۀ دیگر می بینیم که به نقطۀ دیگری در رحم مادر روشنی انداخته میشود:
"يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُـمْ خَلْقاً مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاَثٍ ذَلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ ٱلْمُلْكُ لاۤ إِلَـٰهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ" (زمر:6)
ترجمه: او شما را در شکمهای مادرانتان، درمیان تاریکیهای سه گانه، آفرینش های گوناگون (نطفه، علقه، مضغه) و پیاپی می بخشد (و جنین را هر دم به گونه یی در آورده و به پله یی از خلقت می رساند) چنانکه معلوم است رحم، از بیرون به طرف درون، از سه بافت، شکل گرفته است: پارامتریوم، میومتریوم واندومتریوم، این بافتها، پرده هایی هستند که آب، حرارت و نور را به درون راه نمی دهند، قرآن کریم، این بافتها را، ظلمات تعبیر نموده و آفریده شدن انسان را در درون این سه ظلمت (تاریکی) بازگو میکند.
اکنون حکماء ودکتران را با بیانات وجیز این آیات که رهنمای کالبد شکافی مدرن بوده است، تنها مانده، به موضوع جداگانۀ زیر می پردازیم:
3. قرآن کریم، کیفیت پدید آمدن شیر را نیز به مانند پاکی و صفای خود شیر، بیان میدارد:
"وَإِنَّ لَكُمْ فِي ٱلأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُمْ مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سَآئِغاً لِلشَّارِبِينَ" (نحل: 66)
ترجمه: بیگمان(ای مردمان!) در وجود چهارپایان برای شما (درس) عبرتی است (چی عبرتی از این برتر که) ما از برخی چیزهایی که در شکم آنها است، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم که از میان فرث (غذاهای نیم هضم) و خون بیرون می تراود و نوشندگان را خوش می آید.
نخست، نیم هضم بودن ماده های غذای دریافت شده، و سپس تصفیه و پالایش شدن ماده های مکیده شده، در غده های شیر، عملیه یی است که قرآن کریم آنرا کلمه به کلمه نقل میکند.
4.یکی دیگر از بیانات اعجاز انگیز قرآن، آفریده شدن هر چیز بصورت جفتهای نر و ماده است. "سُبْحَانَ ٱلَّذِي خَلَق ٱلأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ ٱلأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لاَ يَعْلَمُونَ" (یس: 36)
ترجمه: تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همه نر و ماده ها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین میروید، و از خود آنان، و از چیزهایی که ایشان نمیدانند.
مذکر و مؤنث بودن جانداران، از قدیم معلوم بود، اما قرآن، گیاهان و درختان را نیز شامل آن ساخته و با تعبیر " وَمِمَّا لاَ يَعْلَمُونَ " این فرایند را به زوجهای مثبت و منفی اتم ها و ابرها تعمیم میبخشد که واقعاً تأمل انگیز وحیرت آور است، قرآن، درآیات دیگری نیز به جفت بودن هر چیز اصرار میورزد. به امید اینکه همین یک نمونه کافی باشد، به آیه دیگر میپردازیم:
5. قرآن کریم، در خصوص آفرینش کاینات، باز هم از اسلوب و روش ویژه
اش کار میگیرد و میفرماید:
" أَوَلَمْ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوۤاْ أَنَّ ٱلسَّمَاوَاتِ وَٱلأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ ٱلْمَآءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلاَ يُؤْمِنُونَ" ( انبیا: 30)
ترجمه: آیا کافران نمیبینند که آسمانها و زمین (در آغاز خلقت بصورت تودۀ عظیمی در گسترۀ فضا) بهم متصل بوده و سپس (بر أثر انفجارات درونی هولناکی) آنها را از هم جدا ساخته ایم و هر چیز زنده را از آب آفریده ایم (آیا در مورد آفرینش کاینات نمی اندیشند) و ایمان نمی آورند؟
این بیان، آنقدر روشن و شفاف است که نباید با فرضیات دیروز"کانت و لاپلاس" و یا با نظریات معاصر "آسیمو" و امثالش، آلوده شود.
فرقی نمیکند که مادۀ آفرینش " أثیر" باشد و یا سحابی "koas" که کل کاینات را فرا گرفته است و نیز مهم نیست که آبی که مایه حیات است از گاز و بخارهایی که از سطح زمین بالا رفته و دوباره به شکل باران فرود آمده و دریاها را تشکیل داده و منشأ پیدایش جانداران گردیده است باشد، و یا اینکه به شکل دیگری پدید آید. این مسئله خاطر نشان می سازد که کاینات، اجزایی از یک پیکر واحد هستند و برگهای مشابه و همانند یک حقیقت اند، و از چنارهای کالیفورنیا گرفته تا انسان، سه چهارم هستی را آب تشکیل داده است. بدین طریق، آیه مذکور روی اهمیت و حیاتی بودن آب، صحّه می گذارد.
6. در میان کاینات، خورشید اهمیت ویژه یی دارد و قرآن کریم، مهمترین
جنبه آنرا درجمله یی که از چهار کلمه شکل گرفته است، چنین بیان میدارد: "وَٱلشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَـا ذَلِكَ تَقْدِيرُ ٱلْعَزِيزِ ٱلْعَلِيمِ" ترجمه: خورشید در مستقر خود (یعنی محدوده مسیری که برایش معین گردیده با حرکت مشخص به سوی استقامت معینی که زمان آنهم تعیین شده است) جاری و در حرکت است.
این بیان، آنگونه که روان بودن خورشید را در مدار مخصوصش بازگو میکند، این را هم یادآور میشود که خورشید به سوی مرکز ثقل دیگری نیز در حال خزیدن است. و ضمناً توجه انسان را به این واقعیت هم معطوف میدارد که خورشید پس از اتمام وظیفه اش استقرار پیدا میکند و در جایی می ایستد. این از غنای کلمات قرآن است که با چهار کلمۀ مختصر، حقایق زیادی را بازگو میکند و از چهرۀ بسیاری از مسایل مبهم، پردۀ ابهام را بر می چیند. یکی از بیانات سحرانگیز و بلیغ آن نیز، آیه یی است که به توسعه یافتن مکان تعلق دارد.
7. "وَٱلسَّمَآءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ" (ذاریات: 47) یعنی، ما آسمان را
با قدرت و اردۀ خود بنا ساخته ایم و همواره آنرا وسعت میبخشیم. باز هم چهار کلمه، توجه ما را به یک مسئله عالم شمول، جلب میدارد. مهم نیست که شما این موضوع را با در نظر داشت ضریب و سنجش هابل بیان کنید و یا با راه و روشی دیگر، در هر حال، کلمات و ترکیب این آیه که افزایش دوامدار فاصلۀ موجود میان اجسام آسمانی را یادآوری میکند، به کلی صاف و زلال است و گفته اش نیز واضح و روشن.
8. در آیۀ دیگر هم به یک قانون اعتباری که در این نزدیک شدن و فاصله
گرفتن و گردش در درون یکدیگر وجود دارد، جلب توجه نموده، میفرماید:"ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا "(رعد:2)
ترجمه: خدا همان ذاتی است که آسمانها را بدون ستونی که دیده بتوانید، برپا داشت.
سیستمها، ستارگان و پیکهایی که با نظم خاصی درگردش اند، روی قاعده و ستونی حرکت میکنند، اما آن ستون، ستونی نیست که ما دیده بتوانیم. این ستون عبارت است از: قانون دافعه (عن المرکز) که در بین اجسام جاری میباشد. آیۀ 65 سورۀ حج هم بیان میدارد که اجسام آسمانی وضعیت افتادن بر زمین را دارند، اما خداوند برای شان اجازۀ سقوط نمیدهد (وَيُمْسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ) که این هم عبارت است از: قانون جاذبه.
فرق نمیکند که این موضوع از زاویۀ "قانون عمومی جاذبۀ زمین"نیوتن" و یا با "حیز" مدرن ستاره شناسی، مورد بررسی قرار گیرد، در هر حال، بیان آیه، واضح و روشن است.
9. گمان دارم، مسئله سیاحت به ماه که یکی از موضوعات روشنفکران روز
است نیز، ضمن اشاره یی جایگاهش را در قرآن یافته است. آنجا که میفرماید: "وَٱلْقَمَرِ إِذَا ٱتَّسَقَ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبقٍ" (انشقاق 19- 18)
ترجمه: و سوگند به ماه، بدانگاه که (بدر کامل میشود و نور و شکل آن) جمع و جور میگردد.! قطعاً شما طبقه یی را پس از طبقه یی طی خواهید کرد (صعود خواهید نمود).
با آنکه در گذشته ها مفسرین تفسیر مناسبی از این آیه ارائه نموده و گفته اند: "با انتقال از حالتی به حالت دیگر و از شکلی به شکل دیگر، تغییرات و دگرگونیهایی را خواهید دید" اما ما بر این باور هستیم که پس از سوگند به ماه، معنی نشان داده شده در فوق، به اعتبار سیاق بهتر و موافق تر است.
10. بیان قرآن، در خصوص تغییر شکل دادن کرۀ زمین نیز فوق العاده
جذاب است."أَفَلاَ يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي ٱلأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَآ أَفَهُمُ ٱلْغَالِبُونَ" ( انبیا: 44)
ترجمه: مگر نمی بینند که ما به زمین آمده و از اطراف آن میکاهیم، آیا ما غالبیم یا ایشان غالبند؟ کاهش یافتن اطراف زمین، به جای اینکه به معنی ساییده شدن کوه ها بر اثر باران و سیلاب و طوفانها، تعبیر شود بهتراست به معنی پایین آمدن و زیر آب شدن مناطق قطبی باشد.
آخرین مثال را هم از شباهتهای ماه و خورشید، تقدیم میکنیم. "وَجَعَلْنَا ٱلْلَّيْلَ وَٱلنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَآ آيَةَ ٱلْلَّيْلِ وَجَعَلْنَآ آيَةَ ٱلنَّهَارِ مُبْصِرَةً"(اسراء 12)
ترجمه: ما شب و روز را دو نشان (علامت) قرار داده ایم، نشان شب (ماه) را محو گردانیدیم؛ و نشان روز را نور افشان کردیم.
ابن عباس میگوید: نشان شب، ماه است و نشان روز هم خورشید. از اینرو، جملۀ " فمحونا ایةاللیل- نشان شب را محو گردانیدیم" بیان میدارد که زمانی ماه هم مانند خورشید یک پیکر نور افشان بود و حرارت داشت؛ اما بعدها، خداوند نور و حرارتش را خاموش ساخت که این بیان، از یکسو، گذشتۀ مهتاب را بازگو میکند و از سوی دیگر، به سرنوشت و پایان کار ستارگان دیگر اشاره میکند.
در قرآن، آیات فراوانی مانند نمونه هایی که در بالا بدان اشاره شد، وجود دارد که هم موجودیت هرچند اجمالی هر مسئله را که به انسان تعلق دارد نشان میدهد وهم گوش زد میکند که، در خصوص این مسایل، بیان الهی بسیار ساده و عام فهم است، اما به دلیل معجزه بودنش افادۀ آن از توان بشر خارج میباشد.
به امید اینکه در آینده شخصی پیدا شود و این قبیل آیات قرآن را در چارچوب معیارهای ذکر شده تفسیر کند، بیش از این درد سر نمیدهم.
- Created on .