اُلفت چیست و تأثیرات منفی آن از چه قرار است؟
اُلفت کلمه يی است که معنی عادت کردن، دوستی و محبت را ميرساند. اما معنی مقصود در اینجا، با آنکه کم و بیش با این معانی ارتباط دارد، ولی گسترده تر و فراگیرتر است. الفت، عبارت است از پیوند و مناسبت انسان با اشیاء و حوادث و ارتباطش با معانی حاصله از این پیوند و انعکاس این معانی و وزش نسیم آن در اعماق دل و وجدان انسان و بعدها هم تغيیراتی که در رفتار وسکون انسان ایجاد میکند. بدین سان، با مجموعه یی از این وقایع پی درپی وشئون زنجیره يی است که روح، زنده و دینامیک و حساس باقی میماند.
آری، حیرت و شگفتی که در برابر زیبايی و جذابیت هستی به انسان دست میدهد و کنجکاوی و تجسس او در مورد نظام موجودی که دقیقتر از ساعت کار میکند. و عرفانی که پس از هر اکتشاف جدید، بدان واصل گردیده است و در فرجام، دست یافتن او به تفکری منسَجم پس از یکجا ساختن معلومات خرد و ریزه يی که مرحله به مرحله کار را با آن آغاز نموده بود، او را در برابر هر حادثه ای حساس و بیدار میسازد و ذهنش را به حرکت، و روحش را به فعالیت در می آورد و به هوشیاری و بیداری همیشگی سوق میدهد. اما اگر جنب و جوش هزاران زیبایی اطرافش را نبیند و نشنود و نظم وهماهنگی موجود را احساس نکند و بی پروا بماند... و اسباب و حکمتهای چشم دیدهایش را جستجو و باور نکند، بلکه با بی اعتنایی و غفلت از کنار آنها بگذرد و در روحش به کوچکترین عرفانی دست نیابد، این امر نشانة بی احساسی، مرگ روحی و کوری بصیرت اوست که متأسفانه نه کتاب پر راز و رمز هستی میتواند چیزی به او بفهماند ونه باز شدن روزانة صفحه به صفحة آیات أنفسی در برابر چشمانش مفهومی دارد:
"وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي ٱلسَّمَاوَاتِ وَٱلأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ" (یوسف:105)
ترجمه: و چه بسا دلایل و نشانه های (دال بر وجود خدا) درآسمانها و زمین وجود دارد که آنان (کورکورانه) از کنارشان میگذرند و از پذیرش آنها روی میگردانند.
از آنچه رخ داد و رفت، استفاده نمی کردند و از آنچه می آید ومیگذرد عبرت نمی آموزند.
انسانی که حوادث و رخدادهای اطرافش را احساس وارزیابی میکند و در برابر هستی و أسرار آن در حیرت وتجسس بسر میبرد، همچون شخصی است که بادبانهای کشتی اش را در دریای بیکران باز نموده است. در هر مرحله يی از این سیاحت، کلیدهای طلایی قصرهای اسرار به او داده میشود و به هر اندازه يی که با قلب صاف و پاکیزه و ذهن ترکیب گر و روح برخوردار از الهامش به پیش برود و آنچه را که مکیده وهضم نموده است در وجدانش احساس کند، هر طرف برایش " باغ إرم"(1) میشود و در دنیای افکارش باغهای جنتی سبز گرديده و بارور میشود.
اما کسانیکه به این فهم و این روح نرسیده اند، به این دلیل که نتوانسته اند از اسارت و عادت و الفت رهایی یابند، همواره از یکنواخت بودن اشیا و حوادث شکایت میکنند و از نظر آنها، هر چیزي آشفته وهر پدیده يي تاریک و بی معنی است: "و ان یروا کل آیة لا یؤمنوا بها" (هر نشان و معجزه يي راكه ببینند بدان ایمان نمی آورند.)
و بر عقلهای ایشان زنجیر و بر دلهای ایشان مهر زده شده است و چیزی را نمیفهمند.
"خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ "(بقره:7)
خداوند دلها و گوشهای شانرا مهر زده است و بر چشمان شان پرده است. از چنین کسانی نمیتوان هیچ خیر وثمره يی توقع داشت و امیدوار بودن از اینها بیهوده است.
یکی هم غوطه ور شدن در عادت پس از معرفت و مشاهده است و به گمان من، سوال مطرح شده نیز متوجه همین نقطه میباشد. یعنی، پس از آنکه اندکی دید و فهمید و کم و بیش، به شناخت و عرفان دست یافت، گرفتار عادت و الفت میشود و دنیاهای متحول و زیبایی های متجدد (تازه شونده) نه تنها هیچ پیشرفتی در او ایجاد نمیکند، بلکه او در مقابل آنها، علاقه و احساسش را از دست داده و از هیچ پدیده يي، درس عبرت نمی آموزد و در راستای پیشرفت و ترقی قلبی و روحی، کاملاً به رکود مواجه میشود که - العیاذ بالله - این حالت برای انسان یک سقوط است و نشان مرگ حواس و مشاعر او به شمار می آید.
کسانیکه دچار چنین وضعیتی هستند، اگر هر چه زودتر گرد و غبار را از جلو چشمانشان پاک نکنند و در راه فهمیدن اسرار و حکمتهای اشیاء عجله به خرج ندهند وتشویق نشوند، و به پیامهای الهی يي که از ملأ اعلی آمده است، با دل وجان گوش فرا ندهند، سرنوشت حتمی آنها مرگ معنوی، سوختن از درون و تبدیل شدن به زغال و خاکستر است.
به همین خاطر است که ناظم این هستی و آفریدگار بزرگ، هر از چندگاه، با آهنگ و صداهای مختلفی درس و هشدار داده و مرشدان و رهنمایان جدیدی را با زبان فصیح و معجزات روشنی فرستاده و پیام ازلی اش را همواره تکرار نموده و قلبها را تابان و چشمها را درخشان ساخته است. و باز برای نجات انسانها از چنگ عادت و ألفت و نگریستن به هرچیز به دید معمول، پیوسته عقل و وجدان آنها را تنبیه نموده و از آنها خواسته است تا به تابلوهای گذاشته شده فراروی عقل و به صفحات آسمان و زمین، بار بار بیاندیشند و آنرا از نظر دور ندارند.
لذا خداوند متعال درکتابش با عبارات و اسلوبهای گوناگونی از آفرینش انسان و خلافت او در زمین، از آفریدن همسر برای او و ایجاد مؤدت و رحمت در بین زن وشوهر بحث نموده و او را به اندیشیدن در آسمانها و زمین و عظمت و شکوه آفرینش آنها و اختلاف زبانها و لهجه ها و اختلاف و آمدن شب و روز، و به نعمتها و رحمتهایی که بوسیلة باران و رعد و برق فرستاده است، فرا میخواند. و برای آنانیکه گوش شنوا و عقل سلیم دارند، مجالی برای عادت و ألفت باقی نمیگذارد. "یکی از نشانه های (دال بر عظمت وقدرت) خدا این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما انسانها (به مرور زمان زیاد شدید و در روی زمین) پراگنده گشتید.
و یکی از نشانه های (دال بر عظمت و قدرت) خدا اینست که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنان بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت، مسلماً در این (امور) نشانه ها و دلایلی است برای افرادی که (در بارة پدیده های جهان و آفریده های یزدان) می اندیشند. و از زمرة نشانه های خدا آفرینش آسمانها و مختلف بودن زبانها و رنگهای شما است. بیگمان در این ( آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفت آور در گردش اند و در این تنوع خلقت) دلائلی است برای فرزانگان و دانشوران. و از نشانه های خدا، خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوشش تان برای (کسب و کار و) بهره مندی از فضل خدا. قطعاً در این (امور) دلائلی است برای کسانیکه گوش شنوا داشته باشند. و از زمرة نشانه های خدا، یکی این است که خدا برق را که هم باعث ترس است و هم مایه امید، به شما مینمایاند، و از آسمان آب مهمی را میباراند و زمین را بعد از مرگش (یعنی خشک و سوزان بودن) به وسیلة آن آب زنده (و سرسبز) میگرداند. بیگمان در این دلائلی است برای فهمیده گان و خردمندان " (روم: 24-20)
این بیان آسمانی، با صداها، هشدار ها و رهنمودهایش، توجه ما را به هزاران پدیدة خارق العاده و معجزات هستی که ما با بی اعتنایی از پهلوی آن میگذریم، جلب نموده و پردة الفت را میدرد. اما بازهم کسانی هستند که پیام حوادث و رخدادهای پیرامون شان را نمیشنوند و احساس نمیکنند "اینها ماهیانی هستند که در دریا زیست دارند، اما دریا را نمی شناسند".
نکتة دیگر در این خصوص، ألفت در اندیشه و تفکر و تصور است که بر رفتارها وعبادات انسان انعکاس مییابد و چنین ألفت و عادتی به معنی مرگ عشق و وجد وهیجانِ فرد است. در فردی که به این الفت گرفتار است، عشق عبادت، احساس مسئوولیت، نفرت از معصیت، وگریستن بر گناهان، به کلی از بین میرود. و بعد از آن، بازگرداندن او به حالت نخست هم، واقعاً مشکل خواهد بود. نفسی بسیار پاک و یادآوری صاف و زلالی لازم است تا او خود را سر از نو باز یابد و اطرافش را ببیند و از مفاهیم اراده بر قلبش پاسداری نماید.
برای اعمار مجدد انسان و تجدید روح او، این معانی باید در او دمیده شود. درست است که جمود، کهنگی و فرسایش برای انسان مقدر است، اما خود نوسازی نیز برایش ناممکن نیست، کافی است تا جهت جلوگیری از این جمود، دستی به سویش دراز شود و برای به جریان انداختن خون، نشتری بر وی بزند، و او هم به آن دست، احترام قایل باشد:
"َلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوۤاْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلْحَقِّ وَلاَ يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ ٱلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ" (حدید: 16)
ترجمه: آیا وقت آن برای مؤمنان فرا نرسیده است که دلهایشان به هنگام یاد خدا و در برابر حق و حقیقتی که خدا فرو فرستاده است، بلرزد و کرنش برد؟
شما همچون کسانی نشوید که برای آنان قبلاً کتاب فرستاده شده است و سپس زمان طولانی بر آنان سپری گشته است و دلهایشان سخت شده است. و بیشتر شان فاسق و خارج (از حدود دین خدا) گشته اند.
بطور خلاصه گفته میتوانیم که الفت، بزرگترین مصیبتی است که گریبانگیر انسان است و بسیاری هم به این مصیبت گرفتار اند. کسی که دچار این وضعیت است، از حوادث و رخدادهای پیرامونش غافل است و در برابر زیباییهای کتاب هستی کور، و در برابر زبان راستگوی حوادث نیز کر است. به این دلیل، ایمانش سطحی و ناکافی، عبادتش بدون عشق و شوق وتعامل بشری اش بدون محاسبه و سنجش میباشد. و رهایی او از این وضعیت، وابسته به این است که دست نیرومند عنایت بسویش دراز شود و گوشش را شنوا وچشمش را بینا سازد.
به همین خاطر، کسانی که به چنگ الفت افتاده اند، باید با دقت در آفاق و انفس بیندیشند و در مورد مرگ و تابلوهای آخرت، به تذکر نیاز دارند و بازدید از مراكز ديني و ایمانی و مکلف شدن به انجام برخی از وظایف دینی و اجتماعی نیز، کارساز خواهد بود...
بر علاوه، چنین کسانی باید به مطالعة صفحات زرین و طلایی گذشته ما تشویق شوند و زمینة همنشینی شان با کسانی فراهم گردد که صاحب فکر و اندیشه و اهل قلب و وجدان باشند. تا فرصت خودسازی و نوسازی برای شان مهیا شود.
افزون بر پیشنهاد هاي مختصر فوق، از مواد و فرصتهای دیگری نیز میتوان بحث نمود و کار گرفت، اما با باور به اينكه در این زمینه براي خوانندگان عزيز فکری داده ایم، به همین مقدار اکتفا میکنیم.
از خداوند میخواهیم تا ألفت و عادت را از قلبهای ما دور سازد، زیرا کلید همه قلبها در دست وی است.
- Created on .