جنبۀ علمي استاد
ما حين جستجوي منابع فكري گولن ميبينيم كه او با الهام از قرآن كريم و استفاده از حديث شريف كه تفسير قرآن است كارش را آغاز ميكند. و از زندگي اصحاب كرام كه نماد و تظاهر زنده و پر تحرك تعاليم قرآن و سنت اند نيز مثالهاي بيمانندي ارائه ميكند. به گونة كه از پنجاه سال بدينسو كار معرفي آنان را هنوز تكميل نكرده است. كساني كه او را با كتابها و سخنرانيهايش ميشناسند، در مييابند كه وقوف و آگاهي او از عصر سعادت و صدر اسلام به صدها كتاب معتبر و علمي تكيه دارد و يافتن نظير آن واقعاً نادر است. در باب ارائه دليل بر اين وقوف وآگاهي استاد، خوب است تنها به يك اثر ايشان اشاره كنيم:
سخنرانيهاي ايشان در سال 1990 در مسجد «يني جامي» اسكودار، در يك كتاب دو جلدي تحت نام «نورجاويدان» گردآوري شده است. (این کتاب گرانسنگ به فارسی هم ترجمه شده است) بسيار از علما و دانشمندان گواهي داده اند كه اين كتاب با ارائه معلومات مفصلي راجع به صفات پيامبر اكرم r دعوت و تبليغ و راهكارهاي آن حضرت در برخي موضوعات و درسهايي كه از آن حوادث بايد برگرفته شود، از بهترين نمونههاي فقه السيرة ميباشد. علامه فتح الله گولن كوشيده است تا به پيمانۀ وسيعي بر محصولات فكري كلاسيك و معاصر اسلام كه توسط شخصيتهايي چون امام رباني، غزالي، مولانا، امام اعظم و ساير مجتهدان بزرگوار تمثيل شده است، وقوف پيدا كند. و در كنار اين، كساني كه استاد را كم و بيش ميشناسند ميدانند كه او در زمينۀ ادبيات، فكر و فلسفه از ميراث علمي غرب نيز آگاه است و ضمن اينكه شهادتنامۀ از مراكز تعليمي سازمان يافته به دست نياورد، اما در علوم فني همچون بيالوژي و آسترونومي، حّد اوسط در سطح يك فارغ پوهنتون معلومات دارد. به طور مثال دانشش در زمينۀ طب در حدي است كه متخصصان را در حيرت ميماند و اين اندوختههاي علمي او از كتابها، مقالات و مصاحبههايش به خوبي هويداست.
فتح الله گولن در علوم اسلامي همچون تفسير، حديث، فقه و اصول اين علوم، ید والایی دارد اما در اين ساحه اثر خاصي ننوشته است. گاه گاهي به شكل خصوصي اين علوم را تدريس ميكند و شاگرداني را در اين رشتهها تربيت كرده است. استاد گولن ميگويد: «عمرم در جستجو و تحقيق سنت سپري شد» او در حديث و سيره به ويژه در فلسفۀ سِيَر صاحب نظر است و اين به هيچ وجه مبالغه نيست. افزون بر آن در علم تصوف نيز فراتر از يك متخصص يعني «متصوف» صاحب دانش و تجربه ميباشد و از فلسفۀ شرق و غرب نيز آگاهي همه جانبه دارد. و در علوم طبيعي هم از ضوابط و قوانيني كه اين علوم برپايۀ آن استوار اند در حد معلومات عمومي آگاه است. خلاصه اينكه گولن نقطۀ تقاطع و يا تلاقي عالم و عارف و روشنفكر ميباشد.
استاد گولن شخصي است كه زياد مطالعه ميكند. در روزهايي كه دردها و اضطرابها روحش را مغلوب و پرپر نكرده باشند روزانه حد اوسط 150 تا 200 صفحه ميخواند. عادتش به مطالعه كه از دوران كودكي با خواندن سير يعني زندگي پيامبر اكرم r و مناقب اصحاب آغاز گرديد در سالهاي بعد با كتابهاي علمي فكري و فلسفي ادامه يافت و در اين ميان ضمن مطالعۀ ميراثهاي فرهنگي شرق با توصيۀ يكي از فرماندهانش در دوران سربازي، تقريباً همۀ كتابهاي قديمي و كلاسيك غرب را نيز مطالعه نمود. او به همان اندازه كه مولانا، سعدي، حافظ، ملاجامي، فردوسي و انوري را كه استادان ميراثهاي علمي و ادبي شرق اند ميشناسد و آثار شان را خوانده است، شكسپير، بالزاج، واتاير، روسو، كنت، زولا، گوته، جاموس و سارتره را نيز به همان اندازه ميشناسد و افزون بر اينها با «برنارد راسل، پاشكن، تواتوي» و ديگران هم آشناست. وباز در سخنرانيها و نوشتههايش گاهگاهي از منطق «باجون» گرفته تا منطق نظري «راسل» و از ديالتيك «پاسكال» گرفته تا «هگل» و از كمديِ «دانته» گرفته تا رابطۀ obje-soje «پيكاسو» بحث ميكند و به منابع مختلفي حواله ميدهد.
و در بخش ادبيات تركي نیز ضمن آشنايي با ادبيات قرنهاي گذشته همچون «فضولي، باقي، نفص، شيخ غالب و ليلي خانم» شعرا و نويسندگان معاصر از قبيل «يحيي كمال، نجيب فاضل، محمد عاكف ارسوي، سزايي كراكوچ، نامق كمال، شناسي و توفيق فكرت» را ميشناسد و آثارشان را خوانده است. اما ساحۀ اصلي كار استاد گولن علوم اسلامي است. و از همينرو بيشتر روي موضوعاتی چون معنا، تفسير، بلاغت و نكتههاي قرآن كريم، حديث شريف با اصطلاحات و تعابير آن، معرفت الله، حالات قلب و زندگي اسلامي تمركز دارد و كار ميكند و سخن گفتن در اين عرصهها را ترجيح ميدهد. و در ضمن از صنعتهاي زيبا و به خصوص ادبيات هم خوشش ميآيد و در بارۀ موسيقي هم سخن ميگويد.
استاد فتح الله گولن در صورتي كه كارهاي ديگرش مانع نشود، تقريباً هر روز در رشتههاي مختلف علوم مطالعۀ گروهي ميكند و به تحقيق و مذاكره ميپردازد. در يكي از ماههاي مبارك رمضان همراه عدهاي از دوستانش كتاب «كنزالعمال» از متقي الهندي را كه بزرگ ترين كليات حديث است و بيش از 46000 حديث را احتوا ميكند، از اول تا آخر مطالعه كردند. و در رشتههاي فقه، تفسير، تصوف و بلاغت هم بعضي از آثار و كليات مهم را خوانده و مذاكره نموده اند.
جنبه های گوناگون علمی
خلاصه اينكه استاد محترم، فتح الله گولن چند جنبه دارد كه يكي وقوف و آگاهي عميق او از علوم اسلامي است. به طور مثال در علم حديث ميتوان از معلومات ژرفش در بارۀ علم رجال، دانش گستردهاش دربارۀ علم اصول و جنبۀ عرفاني ايشان سخن گفت. كتاب «تپههاي زمردين قلب» در علم تصوف و عرفان يك اثر بسيار مهم و گرانسنگ است.
در هر موضوعي كه بخواهد بحث كند مطابق اصول و عادت سلف، نخست از يك آيه و سپس از حديث پيغمبر اكرم r استدلال ميكند. حتي به اين هم اكتفا ننموده در اين باره كه آن آيه در گذشته چگونه فهميده ميشد و آن حديث از لحاظ معيارهاي سند و متن چه وزنهاي دارد، بحث ميكند و سپس برداشت خودش را در ميان ميگذارد. يكي از مهمترين جنبههاي استاد فتح الله گولن خارج نشدن از اصول عرفي و سنتي است. با استفاده از اصول عرفي و سنتي تفسير، حديث و فقه بسياري از مسايل جديد و معاصر را تشريح ميكند و راه حلهايي ارائه ميدهد.
عادت استاد گولن به نشان دادن مرجع از علوم اسلامي، مهارت ايشان در علم اصول و آگاهيشان از ميراثهاي فكري، علمي و صنعتي تاريخ اسلام مزيّت بسيار بزرگي است؛ زيرا اصول، محافظ اند، يعني از انحراف، غلط فهمي، سختگيري و افراط و تفريط جلوگيري ميكنند.
شعر و شاعري او
اشعار و شاعري استاد فتح الله گولن نيز از موضوعات قابل بحث و درنگ است. گولن زبانهاي عربي و فارسي را خوب ميفهمد وبا زبان و رسم الخط عثماني و ادبيات و صنعت ادبي واقف است. او بلاغت را تدريس كرده است. اديبهاي سرشناس شرق و غرب را ميشناخته و به قول كسانيكه از نزديك بااستاد آشنايي دارند كتابهاي «جاموس وسارتره» را از اصل فرانسويشان ميخوانده و حداقل 1000 شعر تركي، عربي و فارسي را حفظ دارد و بدينطريق ـ هرچند او خود را چنين نميداند ـ او يك اديب است. او محصولات مغز و ترنم هاي قلبش را كه در نثر نميگنجيده از كودكي در قالب شعر بيان كرده است كه كتاب «مضراب شكسته» مجموعة اشعار اوست.
به نظر علامه گولن، شعر وسيلهاي است براي بازگو كردن نظم حاكم برهستي و انسان، همان هستياي كه به گفتة امام غزالي «ليس في الامكان ابدع مما كان؛ در چارچوب امكان، هستي، بهتر از حالت كنونياش نميشود» به باور استاد گولن شاعر بايد در كوهها وكوه پايه ها، واديها ودرهها، درياها وجويبارها، فرازها و فرودها، گلها و درختها، غمها و شاديها نظم حاكم برآنها را نشان دهد و وحدت را در كثرت و آهنگ را در هرآنچه به ظاهر آشفته به نظر ميرسد به نمايش بگذارد، به گفتة خود او : «شعر چيزي نيست جز بازگو شدن خوبي و تناسب نهفته در روح هستي و تبسم و كيفيت دلرباي موجود در چهرة كاينات به شكل شاعرانه و در ارواح آشنا با شعر، شعر حال و هوايي است كه انسان حين جستجوي ماورای هستی احساس میکند و یا ناله برخاسته از تب وتاب این جستجو است. از آنجائیکه هدف تو جستجوی آن موجود نا آشناست، از اینرو اسرار و پیچیدهگیها و خیرگیهای فراوان دارد و با جنبههای گوناگونش به اقلیمی بسته مربوط میشود و فهم آن دشوار است، با آنهم در اقلیم شعر واقعی چشمها پرنور میشود، دور، نزدیک میگردد و روح به یک عزم و شوق پایدار نایل میآید.»
شعر بذاته نمیتواند غایه شود از اینرو هدف اصلی در آن باید ارشاد باشد و هر کس بتواند خود را در آن بیابد. بنابراين یک شاعر واقعی سرمست فراسوی هستی است و با عالم جاودانگی در یک داد و ستد دایمی به سر ميبرد و بر نظم اشیا و پشت پرده واقف میباشد و هرچند گفتههایش پیش پا افتاده به نظر میرسد بازهم به شکل، شکل و به معنی، معنی میدهد و ارزش و جایگاه آن را بالا میبرد و لباس مخصوصي به آن میپوشاند و يك شخص جهانی است و میتواند هر انسان را مطابق سویهاش مورد خطاب قرار دهد.
- Created on .