پيشگفتار
علامه فتح الله گولن در سال 1938 ميلادي در ولايت «ارضروم» ولسوالي «حسن قلعه»، روستاي »كروجوك» چشم به جهان كشود. دوران كودكيِ پدرش آقاي «رامز» با سالهاي جنگ جهاني اول مصادف شد و از اينرو نتوانست درس بخواند. در قريهاش مشغول دهقاني بود. و در سال 1939، او 34 ساله بود كه جنگ جهاني دوم آغاز شد و در دوران جنگ در طول سه سال در ماههاي مشخصي به مدرسه رفت و علوم ديني را فرا گرفت و امام مسجد محل شد. بزرگترين مشوقش در گرفتن اين تصميم، خانمش «رفيعه» بود.
سال پانزدهم جمهوريت بود. و در سراسر تركيه دو پوهنتون وجود داشت يكي در استانبول و ديگري پوهنتون انقره. اما در اكثر ولسواليها ليسه نبود. در هيچ يك از قريههاي اناطوليا تلفني وجود نداشت.
زادگاه گولن (كروجوك) بر سر راه تاريخي ابريشم قرار داشت.
پدرش، در همان ساليكه گولن متولد شد به علاقه داري رفت تا نام او را در ادارة ثبت احوال و نفوس درج كند و به او تذكره بگيرد. اما مأمور دولت ازنوشتن چنين نامي(فتح الله) ابا ورزيد و پدر با عصبانيت بدون ثبت نام او به قريه باز گشت. پس از مدتي آقاي «رامز» در قريه به عضويت «انجمن ريش سفيدان» برگزيده شد و خان قريه تقريباً همه كارها را به او واگذاركرده بود. آقاي رامز در سال 1942 همراه با آمر پوليس قريه دوباره به علاقه داري و ادارة ثبت احوال و نفوس مراجعه كرد. اين بار ميخواست به دو فرزندش تذكره بگيرد. صبغت الله 2.5 «دو نيم» سال بعد از فتح الله متولد شده بود. پس از آنكه آمر پوليس با خشونت به مأمور ثبت احوال دستور داد كه «اين نامها را به همين شكل بنويسد!» مأمور شروع به نوشتن هر دو اسم كرد. اما در هر دو مورد مرتكب اشتباهاتي شد. پدرش نام او را «محمد فتح الله» مانده بود اما آن مأمور كلمة «محمد» را ننوشت و سال تولدش را هم كه 1938 بود 1942 نوشت و نام برادرش «صبغت الله» را هم «سيف الله» و متولد 1942 نوشت. بدين طريق فتح الله گولن با آنكه متولد 1938 بود اما در تذكرهاش 1942 نوشته شد.
دوران كودكي گولن با سالهاي جنگ جهاني دوم مصادف شد. هر چند تركيه وارد جنگ نشد اما همة ناگواريهاي جنگ را شاهد بود. تركيه نيز مانند سراسر اروپا با تهديد هيتلر مواجه بود. در تركيه نان جيره بندي شد.
بحران اقتصادي در حدي بود كه يك خانواداي كه مادر معلم و پدر صاحب منصب و هر دو معاش داشتند نميتوانستند به فرزندانشان لباس تهيه كنند، مادر معلم جمپري را كه هر سال اردو به پدرِ صاحب منصب ميداد، در ديگ رنگ ميجوشاند و به فرزندش جمپر ميساخت.
در شرايط آن روز مادر گولن او را شب هنگام بيدار ميكرد و قرآن ميآموخت. چون تعليم قرآن در مساجد ويا خانهها ممنوع بود. حتي برخي از اماماني كه داوطلبانه به تعليم قرآن ميپرداختند آماج حمله پوليس قرار ميگرفتند. در آن سالها مردم قرآن كريم را در يك پوش چرمي ميپيچاندند و در زمين دفن و بدينطريق آن را نگهداري ميكردند. و در بخشهاي زيادي از تركيه قرآن به شكل مخفيانه به اطفال تعليم داده ميشد. مادر استاد گولن «خانم رفيعه» نيز به دخترها و بچههاي قريهاش در يكي از اتاقهاي طويله قرآن ياد ميداد. گولن توانست قرآن كريم را ظرف يك ماه از اول تا آخر نزد مادرش ختم كند.
گولن در سال 1946 مكتب ابتدائيه را آغاز كرد. مردم قريه بسيار فقير بودند. صبحانةشان تنها با ماست بود، صابون پيدا نميشد و مردم لباسهاي شان را با گِل رس (خاك رس) ميشستند.
استادگولن ميگويد: «نه ساله بودم، هر صبح با ماست صبحانه ميخوردم و تا شام حيوانات مان را ميچراندم. وظيفة چراندن گاوها وگوسفندها بر عهدة من بود.»
گولن پيش از تكميل كردن صنف چهارم در سال 1949 مكتب ابتدائيه را ترك گفت، زيرا وظيفة پدرش به قرية «الوار» كه در آن حوالي بود، تبديل شد.
استاد گولن دورة ابتدائيه را كه نيمه تمام رها كرده بود، بعدها در «ارضروم» در مكتب ابتدائية عزيزيه به شكل سامع تكميل كرد و در 6 مي 1958 شهادتنامة دورة ابتدائيه را گرفت.
استاد گولن در ده سالگي كل قرآن كريم را حفظ كرده بود لذا پدرش براي كسب علوم عالي او را به علاقه داري «حسن قلعه» فرستاد. گولن با آنكه هنوز ده ساله بود اما مسافت 7-8 كيلومتر را هر روز تا حسن قلعه رفت و آمد نموده و از استادش درس ميگرفت، چون در «حسن قلعه» جايي براي ماندن نداشت.
گولن در روستاي «الوار» كه پدرش در آنحا امامت ميكرد نزد «شيخ محمد لطفي افندي» مشهور به «الوارلي افندي» درس خواند. و در سال 1952 در ماه مبارك رمضان براي نخستين بار جهت ايراد سخنراني بر فراز منبر رفت كه او در اين هنگام 14 ساله بود.
استاد گولن در اواخر سال 1952 در مدرسة «كورشونلي» ارضروم به فراگيري علم ادامه داد و به سرعت از همقطارانش پيشي ميگرفت. در مدرسهاي كه از اتاقهاي كوچك اطراف مسجد تشكيل يافته بود چيزي غير از كچالوي پخته يافت نميشد. گولن در اتاق مدرسه، خودش غذا ميپخت. سال بعد اين مدرسه را ترك كرد و به مدرسهاي ديگر رفت. شش ماه بعد دوباره مدرسهاش را تغيير داد و مدتي در مدرسة «تاش مسجد» بسر برد و وقتي اينجا را هم ترك ميگفت، به گفتة خودش صندوقش در دستش بود و در نيمة راه خشكيده بود و جايي براي رفتن نداشت. همراه يكي از دوستانش در داخل مسجدي به نام «احمديه» كه متروك و به روي عبادتگزاران بسته بود سنگ چيدند و اتاقي ساختند، گولن و دوستش يك بخاري پيدا كردند و در همينجا اقامت گزيدند. بدينطريق گولن و دوستش كه به مشكل جاي بود و باش را حل كرده بودند، دو سال نزد عالم مشهور آن زمان «عثمان بكتاش» زانوي تلمذ زد و درس گرفت. شيخ بكتاش در موضوع فقه صاحب نظر بود و سخنانش وزنة خاصي در جامعه داشت.
- Created on .