میراث مقدس و وارثین انبیاء
پرسش: دین اسلام عالم را بر عابد برتری داده است، این مسئله را چگونه باید دانست؟ ویژگیهایی که عالم را بر عابد برتری میدهد کدامها اند؟
پاسخ: آن گونه که خواندن، فهمیدن و پیروی از فرامین قرآن کریم، همان کتابی که تجلی صفت کلام خداوند است، وجیبه ما میباشد؛ تدقیق و مطالعۀ کتاب کاینات که تجلی صفت «اراده» و «قدرت» خداوند است و نیز پی بردن بر اسرار اشیا و حوادث وظیفۀ هر مؤمن به شمار میآید. زیرا، فهم درست این هردو کتاب و پیشبرد زندگی در چارچوب ضوابطي که این دو کتاب وضع كرده، وسیلۀ مکافات در دنیا و آخرت است. برعکس، اهمال و عدم تطبیق آنها در زندگی سبب کیفر در دنیا و آخرت میگردد.
راهِ منتهی به بهشت
بنابرهمین دلیل است که دین اسلام، اهمیت بزرگی به علم قایل شده است. علم و حکمت را گم شدۀ مؤمن دانسته و تأکید کرده است در هر جا که آن را يافت، بدون انديشيدن در مورد شخص و یا مکان آن، باید آن را بگیرد. زن و مرد و همۀ انسانها را به آموختن علم تشویق کرده است. در قرآن کریم هر علم مورد توصیف قرار گرفته، یکسان نبودن دانایان و نادانان تصریح گردیده و در روشنی دهها آیت به اهمیت علم تأکید شده است. در احادیث شریف، با ذکر فضایل جویندۀ علم و عالم، مسلمانان همواره به سوی علم سوق داده شده اند.
در حدیثی که ابو دردا روایت کرده، رسول اکرم (صلى الله عليه و سلم) چنین فرموده اند: «خداوند جل جلاله فردی را که به مقصد تحصیل علم عزم راه کند، به یکی از راههای منتهی به بهشت، داخل میگرداند. ملایک، از طالب علم چنان خوشحال میشوند که در زير قدمهای او بالهایشان را هموار میکنند. همۀ موجودات آسمانها و زمین و حتی ماهيان دريا برای عالم استغفار و از خداوند جل جلاله طلب رحمت می نمایند. برتری عالم بر عابد مانند برتری مهتاب در شب بدر بر سایر ستارهها است. بی گمان علما وارثین پیامبران اند. پیامبران از خود نه درهمی به میراث گذاشته اند و نه دیناری. میراث آنان علم است. انسانی که نصیب خود را از علم میگیرد، در حقیقت به خیر و برکت بزرگی دست یافته است.»
بلی، علم در بیانات گهربار پیامبر اکرم به مثابه «راهِ منتهی به بهشت» تذکر یافته است. علم عبارت از مجموعه معلوماتی است که در نتیجۀ خواندن، دیدن و شنیدن از طریق اعضای حسی بدست میآید و یا هم از طریق وحی و الهام مستقیماً از جانب الله جل جلاله فرستاده میشود. در عین حال، واژۀ علم فکر کردن، فهمیدن، درک کردن، پی بردن به یک چیز را آن گونه که است، نیز دربر دارد. علم به معنی حس کردن و پی بردن به چیزهایی است که اشیا و حوادث برای ما بیان میدارند و اوامر تکوینی در پیش چشمان ما مینهند و همچنان از آن به معنی حس کردن مقاصد اعلی پروردگار بزرگ نیز تعبیر شده و گاهگاهي به جای کلمۀ معرفت نیز بکار برده میشود.
علم واقعی و طالب آن
علم واقعی آنست که انسان را کمک کند تا بتواند از یکسو به قرآن کریم که یگانه رهنمای سعادت دنیا و آخرت است چنگ بزند، و از سوی دیگر با در آغوش گرفتن همۀ شاخههای علم که هر کدام تجلی صفات خداوند است به راه مستقیم گام بنهد. ازین لحاظ، علم را نباید با ساینس بیامیخت؛ علم را که راهنمای راه بهشت است نباید با فرضیات مبتنی بر معلومات کهنه که با تجربه بدست آمده، با گذشت زمان مورد تجدید و اصلاح قرار گرفته و با برطرف ساختن اشتباهاتش به پختگی رسیده اند و با بسیاری جهاتش اساس فعالیتهای روزمرۀ ما را تشکیل داده اند؛ یکسان تصور کرد. زیرا اولتر از همه، در علم منابعی وجود دارد که انسان میتواند در پرتو آن به حقایق دین آگاه شود، ذات الوهیت را بشناسد و به سعادت ابدی دست یابد.
کایناتی که ساینس با حدس و گمانه زنی در دست میگیرد، در واقع کتاب اشیا و حوادثی است که خداوند جل جلاله آن را با دست قدرت و ارادهاش به رشتۀ تحریر درآورده و بر اساس پلان، برنامه، معیار و توازن تنظیم نموده است. و علم حقیقی هم عبارت است از راپور ترواش یافته از اجرآت الله جل جلاله در کاینات و مناسبت قوانین الهی با اشیاء و حوادث است. خالق بزرگ، هستی را در چارچوب نظم و آهنگ خاصي خلق نموده و آهنگ نهفته در آن را با بیانات قرآن کریم شرح داد. بنابرین، انسان زمانی میتواند علم واقعی را کسب کند که قرآن و کاینات را با هم یکجا مطالعه نماید. هنگامی که به قوانین جاری در کاینات، اشیا و حوداث از عدسیه قرآن نگاه شود، میتوان به منابع اصلی حقایق دست یافت و علم را از بن بستهایي که «ساینس» فرارویش ایجاد کرده است، نجات داد.
ازین لحاظ، هدف از طالب علم در حدیث متذکره، عبارت از انسانیست که خلیفۀ الله جل جلاله بودنش در روی زمین را هر روز چند بار به یاد میآورد؛ در امور دنیوی و اخروی همواره رضا و خوشنودی الله جل جلاله را جستجو می نماید؛ پيوسته وضعیت خویش را از لحاظ اوامر تشریعی به بررسی میگیرد و همیشه رابطهاش با الله جل جلاله را مورد ارزیابی قرار میدهد. برعلاوه، با عشق عمیقی مشغول تحقیق در اسرار تکوینی میباشد؛ اشیا و حوادث را درست و دقیق مطالعه میکند؛ اندوختههای حاصله از تحقیق و مطالعه را در جهت همزیستی با فامیل، اجتماع و همۀ موجودات بکار میبرد؛ از علم به سوی عرفان گام مینهد؛ از معرفت به سوی محبت بال میگشاید؛ هر حادثه و هر پیام الهی را وسیلهای برای صعود به سوی الله جل جلاله میداند و میکوشد هم در امور دنیا و هم در امور آخرت همواره در صدر باشد. او، با عشق عمیقی که به علم دارد، اشیای مفید و سودمند را حتی اگر در آن گوشتۀ دنیا هم باشد، به جستجوی آن شتافته و طالب آن میگردد. بنابر آن، تا آنگاه که مقصدش رضای الهی باشد، چه علوم دیني (تفسیر، حدیث، اصول تفسیر، اصول حدیث، فقه و اصول فقه) را بیاموزد و چه فزیک، کیمیا، ریاضی، آسترونومی، طب، هندسه، زراعت و صنایع را کسب کند و پیشرفته ترین تکنالوژی عصر را فرا گیرد، در حقیقت همان طالب علمیست که رسول اکرم (صلى الله عليه و سلم) بدان اشارت فرموده است.
آموختن علم به هدف کسب رضای الهی، چه علوم نقلی باشد یا عقلی، وسیله ایست بسیار مهم که عالم را بر عابد برتری میدهد، ملایک را به حیرت میافگند، ماهيان درياها را به هیجان میآورد و توجه ذات ذوالجلال را به انسان معطوف میدارد و سبب نجات انسان میگردد.
بالهای ملایک
سلطان سخن حضرت محمد (صلى الله عليه و سلم) فرموده اند: «ملایک از طالب علم چنان شادمان و مسرور میگردند که بالهایشان را پيشاپيش قدمهای طالب علم بر روی زمین هموار میکنند.» در قرآن کریم تشریح شده است که ملایک، مطابق به وظایف و ماهیت نورانیشان، دارای دو، سه و چهار بال میباشند. ملایک که از جملۀ ساکنین عالم غیب به شمار میروند ماهیتشان براي انسانها مجهول است. نمیتوان آنها را موجوداتی بالدار مانند پرندگان تصور کرد. اگر ما موجودیت ملایک را همزمان در چند مکان، انعکاسشان را در مکانهای متفاوت، و اینکه آنان مسافههای زیادی را در مدت کوتاهی طی مینمایند؛ به بالهایشان نسبت دهیم و این مسئله را مطابق معيارهاي عالم مادیای که خود در آن زندگی میکنیم مورد ارزیابی قرار دهیم و یا هم ملایک را موجوداتی بالدار مانند پرندگان تصور نماییم و به آنها اشکال مختلفی در ذهن تجسم نماییم، کار درستی نخواهد بود. از آن جایی که خداوند جل جلاله، ملایک را به شکلی نیافریده است که قابل دید برای ما باشد و قرآن کریم هم در رابطه معلومات واضحی ارایه ننموده است، باید در خصوص این موضوع با دقت و احتیاط تمام برخورد نماییم.
هرچند، در احاديث مباركه تذكر يافته حضرت محمد (صلى الله عليه و سلم) حضرت جبرییل (عليه السلام) را دو بار با چهرۀ اصلیاش دیده و حضرت جبرئيل با شش صد بالش تمامی افق آسمان را پوشانیده است؛ اما ذکر عدد شش صد، کنایه برای بیان کثرت است. کثرت بالها، گستردگی و عمق ماهیت حضرت جبرییل (عليه السلام) و ابعاد متعدد او را تمثیل مینماید. بنابر این، احادیث شریف، بیشتر از بالهای فرشتۀ وحی، اشاره به آن میکند كه پیامبر اکرم (صلى الله عليه و سلم) حضرت جبرییل (عليه السلام) را با تمام ابعاد و گستردگیاش مشاهده کرده است.
بدین لحاظ، بالهای متذکره یک رمز قوت معنوی است که با غایۀ خلقت ملایک و ماهیت نورانیشان در توافق بوده و دلیل است برای انجام وظایفشان به سریعترین شکل. چنانچه، کسانی را که در كنار علوم ظاهري با علوم باطنی نيز مزين اند و ظاهر و باطنشان آباد است، ذوالجناحین «صاحب دو بال» گفته میشود و مادران را «صاحبان بالهای شفقت» میگویند؛ هموار شدن بالهای ملایک نیز به عنوان یک افادۀ تمثیلی و مجازی بکار برده شده است. آیۀ 24 سورۀ اسرا: «و بال تواضع و مهربانی را برایشان فرود آور» نیز معنی مجازیِ مشابه را بکار برده است.
بناءً هدف از اين سخني كه «ملایک از طالبان علم چنان خوشحال میشوند که بالهایشان را در پیش پاهای آنان را هموار میکنند.» بیان عزت علم و عظمت طلاب میباشد. بلی، ملایک اهل علم احترام میکنند؛ زیرا آنان دارای طبیعت نیکو و زیبایند و از کلمههای تکبیر، تحمید و تسبیح لذت میبرند؛ از اعمال انجام شده در جهت بجا آوردن وظایف بندگی مسرور گردیده و از افرادي که به سوی الله جل جلاله رجوع میکنند ممنون میشوند. با شنیدن صدای «الحمد لله» مسرور میگردند، صداهای «سبحان الله» و «الله اکبر» را همراهی کرده عرش و فرش را به ولوله درمیآورند. ملایک به انسانهایی که به سوی الله گام بر میدارند، محبت عمیقی دارند. برای آنان، بالهای تواضع را از روی احترام در روی زمین هموار میکنند، در حلقه های درس آنان حضور می یابند، وسیلۀ بوجود آمدن سکینه در آنجا گردیده و مجلس صحبت جانان را پرشکوه میسازند.
خداوند بندگانی را که دوست میدارد، علاوه بر آنکه محبت آنان را در دل ملایک و روحانیان جا میدهد، در دل موجودات نیز جا میدهد و بذرهای محبت و حسن قبول را در سينۀ آنها میرویاند. با توجه به حدیث ذکر شده، «تمامی موجودات زمین و آسمانها و حتی ماهيان درياها از خداوند جل جلاله برای آنها طلب مغفرت و رحمت مینمایند.» این طلب مغفرت و رحمت که از طرف کاینات برای علما صورت میگیرد، در حقیقت یکنوع پاسخی است در مقابل آنچه علما به کاینات انجام میدهند. زیرا علما مشاهده میکنند، احساس مینمایند و برای دیگران هم نشان میدهند که هر موجودی از هستی با زبان مخصوص خودش ذکر و ثنای خداوند جل جلاله را بجا میآورد. هر صفحهای از کتاب کاینات را مطالعه نموده و انسانها را به اسرار هستی آگاه میسازند. آنان ثابت مینمایند که هیچ یک از موجودات جاندار یا بیجان عبث خلق نشده و همه چیز مطابق برنامۀ الهی، با نظام و معیار مشخصی به میدان خلقت کشانیده شده است. ستارههای آسمان و ماهیهای دریاها، هر یک در نظر علما به مثابۀ آیت و برهانیست. علما به اطرافشان، بنا به گفتۀ «ر. م. اکرم» با ملاحظۀ «کاینات سراسر یک کتاب بزرگ الهیست/به هر حرفاش بنگری معنی الله را میدهد» مینگرند و به عالم موجودات به مانند کُرِ[1] بلند کننده ترانههای توحید گوش فرا میدهند. از برکت علما است که انسان میآموزد تا به کاینات به دید یک کتاب بزرگ نگاه کند و به اطراف خود به نظر عبرت بنگرد. مخلوقات هم در مقابل این خدمات علما، با زبان خودشان برای علما طلب مغفرت نموده و دعای خیر مینمایند.
برتری عالم بر عابد
در ادامۀ حدیث، تابلوی افتخار بشریت حضرت محمد مصطفی (صلى الله عليه و سلم) در خصوص برتری عالم بر عابد چنین فرمودهاند: «برتریِ عالم بر عابد به سان برتری ماه شب چهارده بر سایر ستارگان است.» عین مفهوم در روایت دیگری چنین بیان گردیده است: «برتری عالم بر عابد، مانند برتری من بر پایینترین فرد شما از لحاظ مقام، است.» اگر در معنی این حدیث اندکی دقت شود، دیده خواهد شد که تفاوت میان این دو مقام، قابل قیاس نمیباشد.
طوری که میدانیم، «عالم» در لغت به شخصی گفته میشود که «در سطح معینی صاحب اندوختههاي علمي باشد.» در اصطلاح، «عالم» کسی است که به قرآن و منابع دینی تسلط کامل داشته و احادیث و سنت سنیّۀ پیامبر اکرم را بداند و از علوم عقلی و نقلی کاملاً آگاه باشد.
«عابد» همان بندۀ صمیمی و شیفتۀ عبادت است که اوامر خداوند جل جلاله را با حساسیت تمام به جا میآورد، در پهلوی فرایض و واجبات، عبادات نفلی و اعمال نیک را نیز هميشه انجام دهد.
آنگونه که علمایی مثل علی القاری نیز گفته است، در حدیث متذکره مقصد از عابد کسی است که به اندازۀ انجام عبادات فرضی صاحب علم باشد و عباداتش را بطور کامل انجام دهد و هدف از عالم نیز کسی است که در پهلوی ادای فرایض بدون کم و کاست، به ویژه علوم دینی را به بهترین شکل آن بداند.
اساساً در اصطلاح دینی، به شخصی که بداند ولی عبادت نکند، عالم گفته نمیشود. از نظر علم بلاغت، به کسی که بسیار بداند اما به دانستههایش عمل نکند، جاهل گفته میشود. بلی، شخصی که تحصیلات عالی خویش را به پایان رسانده و دورۀ ماستری و دوکتورا را نیز به اتمام رسانیده باشد، اگر به علمش عمل نکند، جاهل است. بناءً کلمۀ عالم، افزون بر علم، عبادت را نیز احتوا میکند؛ عالم کسی است که هم دین را با تمام تفصیلاتش بداند و هم به دانستههایش عمل کند. از سوی دیگر، برای عبادت عابد، به علم زیاد ضرورت نیست، همین قدر کافی خواهد بود که فرایض، واجبات، سنتها و شاید هم آداب عبادات را بداند. شخصی که حداقل به همین اندازه معلومات داشته باشد، شاید روزانه 200 رکعت نماز بخواند و نصف سال را با روزه سپری کند. در حالی که عالم کسی است که اساس و جوهر دین را بداند و از کُنه هر مسئله آگاه باشد. هم مطابق مقتضیات اوامر تکوینی عمل کند و هم عباداتش را به بهترین شکل انجام دهد. از این لحاظ، او در مقایسه با شخصی که تنها عبادت میکند، دارای فضایل و ارزشهای بیشتری خواهد بود.
افزون بر آن، در تشبیه سلطان سخن (صلى الله عليه و سلم) که عالم را به ماه و عابد را به ستاره مشابهت داده است، نکات بسیار لطیفی نهفته است: نور برخواسته از عبادات فردی، از وجود عابد به دیگران منتقل نمیشود؛ عابد صرف در پیشاپیش خود نور میافکند و صرف خود را منور میسازد. در حالی که عالم، همانطوری که با طاعات و عبادات و خیر و حسناتش دنیای فردیاش را معمور میسازد، با نور علم، راههای دیگران را نیز منور میسازد. بعضی از عابدان، از لحاظ کمالات شخصی شاید دارای مقامی بلندتر از علما باشند. اما علما، از نگاه رهبری و رهنمایی و از لحاظ فضیلت مطلق دارای مقامي بالاتر از عابدان اند. بعضي ستارگان به اعتبار ماهیتشان درخشانتر از ماهاند و- از لحاظ اسباب- هر کدام به ذات خود منبعی از نور اند؛ اما آنها به دلیل دور بودنِشان از زمین، نمیتوانند به اندازۀ ماه که نورش را از آفتاب میگیرد، زداینده تاریکی و نشان دهنده راه باشند.
وسیلۀ ترقی مادی و معنوی
در ادامۀ حدیث شریف تأکید برآن شده است که میراث پیامبران علم است و علما هم وارثین ایشان میباشند. پیامبران نه دینار و درهم، بلکه علم به جا گذاشته اند. دینار سکۀ طلا را گویند و درهم سکۀ نقره را و این دو معيار ارزش، تمام ارزشهاي دنيوي را تمثيل ميكند. بلی، پیامبران بندگان برگزیدۀ خداوند جل جلاله اند، از مال دنیا صرف به اندازۀ ضرورت استفاده نموده حین رفتن به عالم ابدی، هیچ میراثی از خود به جا نگذاشتهاند. آنان وظیفۀ تبلیغ و تمثیل را صرف به مقصد رضای خداوند جل جلاله انجام داده و در مقابل وظیفۀ پیامبری و رسالت، به هیچ پاداش دنیوی چشم ندوخته و این مسئله را با زندگی نمونهاي شان عملاً به نمایش گذاشتهاند. و هنگامی که دنیای فانی را وداع میگفتند، صرف سنت سنیّه، دستورات دینی و حال و حیات نمونهاي شان را به میراث ماندهاند. مخلص بودنشان را یکبار دیگر به اثبات رسانده و برای علما که وارثین نبوتاند، حسن مثال شدهاند. فلهذا، بر علمای عصر حاضر که وارثین سلطان انبیا اند، لازم است که در امر حفظ و نگهداری حقایق قرآنی و سنت نبوی که امانتی از پیغمبر (صلى الله عليه و سلم) نزد ایشان است ، از دل و جان همت گماشته اعلای کلمة الله را غایۀ حیات قرار داده و هر یک خود را نامزد این غایۀ علوی دانسته و امانتکاری امین باشند.
همان گونه که در حدیث شریف نیز تذکر رفته است، هر عالمی که به این افق برسد و از علمی که میراث نبی کریم (صلى الله عليه و سلم) است سهم خود را بگیرد، بی گمان به منبع خیر و برکت بزرگی دست یافته است. او در دنیا، به عنوان فردی عزتمند و حافظ عزت دین و حیثیت ملت زندگی خواهد کرد. به اطراف خود همواره نور منتشر خواهد ساخت. راه انسانها را منور خواهد گردانید و در سرای آخرت نیز پيشاپيش کسانی که رهنماییِشان کرده است، به جنت رضوان نایل خواهد شد.
در کتب حدیث، تابلویی در خصوص مقایسۀ اغنیا با علما چنین نقل شده است: اغنایی که ثروتشان را در راه الله جل جلاله انفاق کردهاند و علمایی که به علمِشان عمل کردهاند در دروازۀ جنت با هم روبهرو میشوند. علما، از روی احترام یک گام عقبتر از اغنیای سخاوتمند ایستاده و به آنان این گونه خطاب میکنند: «بفرمایید حق اولیت از آن شماست، نخست شما داخل جنت شوید. زیرا اگر شما ثروت تان را در راه الله جل جلاله انفاق نمیکردید، مؤسسات علمی را نمیگشودید و امکانات تحصیلی را فراه راه مان فراهم نمینمودید؛ مایان توانایی کسب علم و عالم شدن و یافتن استقامت درست را نداشتیم. شما وسیله قرار گرفتید تا ما در جادۀ علم قدم بگذاریم و افق دید ما گشوده گردد؛ ما منتدار شماییم. بناءً حق تقدم از شماست، بفرمایید و داخل جنت شوید!» اغنیا در جواب میگویند: «در اصل ما منتدار شما هستیم، زیرا اگر شما توسط همان علم وسیع تان چشمان ما را باز نمیکردید، اگر ما را رهنمایی درست نمیکردید، اگر اوامر تکوینی و تشریعی را با هم یکجا به ما نمیآموختید و زیبایی و لذت انفاق مال حلال در راه الله جل جلاله را برای ما نشان نمیدادید؛ ما ثروت خویش را در چنین راه خیر صرف نمیکردیم. شما بودید که با رهنماییهای تان، ما را در جادۀ پر خیر - یک بده و هزار بدست بیاور – وارد ساختید. بنابرین، همان گونه که در دنیا نیز پیشوایان ما بودید، درین جا نیز پیشوای ما باشید و بفرمایید نخست شما وارد جنت شوید!» پس از این محاورۀ شيرین، نخست علما و از عقبشان اغنيا داخل جنت میشوند.
واللهُ اعلم در روز محشر، شاید در بالای میزان، شاید در پل صراط و شاید هم در مقابل دروازۀ جنت، علما و عابدان با هم ملاقات كرده و به یکدیگر حق تقدم خواهند داد. علما، با تواضعی که بخشی از سیرتشان را تشکیل میدهد، چنین خواهند گفت: «شما زندگی تان را با طاعت و عبادت سپری کردید، شب و روز تان را با زیبایی نماز، روزه و خیر و حسنات مزین ساختید؛ پس درینجا هم حق اولیت از شماست.» اما عابدان اینگونه پاسخ خواهند داد: «بلی، ما بسیار عبادت کردیم، از اثر ایستادن طولاني در قیام پاهای مان متورم میشد، از روزه گرفتن زیاد رنگهای ما زرد میگشت. و در نتیجه، جناب الله متعال جل جلاله هم برای ما امکان سیاحت به عالمهای علوی داد و منزلت بر بالاي منزلت ارزاني داشت. اما هم کیفیت عبادت و هم ارزش آنها را همواره از شما آموختیم. و سرانجام در ساية رهبري شمابود كه مؤفق شديم به برجهاي بلند و بالا برسيم و بر آن تخت بزنيم. خداوند جل جلاله در دنیا شما را مقدم قرار داد، درینجا نیز حق تقدم از شماست؛ بفرمایید، ما یکبار دیگر نیز شما را تعقیب میکنیم!» چنانچه به نظر میرسد، برترياي که پیامبر اکرم (صلى الله عليه و سلم) بدان اشاره کرده است، در روز محشر قبل از ورود به جنت نیز تجلی مییابد.
منحیث کلام اخیر میخواهم این را هم بگویم، همانطوری که علم در آخرت وسیلۀ بسیار مهمی برای نجات است، در دنیا نیز از لحاظ ابعادی که به تکنالوژی و تخنیک مرتبط میشود، وسیلۀ بسا مهمی جهت پیشرفت میباشد. عبارت اخیر حدیث مبارکه را که ميفرمايد: «انسانی که از علم سهم خود را گرفته، در حقیقت به خیر و برکت بزرگی دست یافته است.»؛ میتوانیم از لحاظ «جایگاه مسلمانان در توازن میان دولتها» نیز تحلیل نماییم. مسلمانان صدر اسلام، با اشتیاق عمیقی به پژوهش و با افق علمی وسیع، هستی را مورد موشگافي و مطالعه قرار دادند و اساسات بسیار مهمی که چندین عصر بعد از خودشان نیز مورد استفاده همگان بود از خود به میراث گذاشتند. به هر جایی که دست یافتند، مطابق افق اشتیاق و عشق عمیق خویش، به آنجا شکل و رنگ تازهاي بخشیدند. آن مکان را مبدل به باغچهای از بهشت ساختند. با وسعت اندیشه و عظمت علمشان، توانستند طی اعصار متوالی معلم و رهنمای همۀ جوامع باشند. اما متأسفانه، با نزدیک شدن به عصر حاضر، آن عشق و اشتیاق سابق آهسته آهسته به خاموشی گرایید و آن طوفان فکری از مستی و خروشش افتید و کاملاً به رکود مواجه گردید. همه ارزشها وارونه گشت ... وارونه گشت و این مصیبت، مبدل به خستگی هلاک کنندهای شد. نتیجه هم واضح است؛ ملتهای که از آن زمان تا کنون دارای تاریخی مملو از جاهلیت بودند؛ امروز با سویۀ بلند علمی، دقت در پژوهش، ترقی مادی و برتری تکنالوژیکشان؛ به جایی ایستادهاند که دیگر مسلمانان را تحت وصایت خویش فرا میخوانند. چارۀ متوقف ساختن این روند شوم هم در آنست که دلها یکبار دیگر با عشق و اشتیاق بیدار شوند و نسلها بار دیگر با عزم و اشتیاق پژوهش تربیت و تزئین گردند.
خلاصۀ کلام؛ عالم با فضیلتتر از عابد است. زیرا عالم هم عباداتش را بطور درست و مکمل بجا میآورد و هم با علماش دیگران را رهنمایی مینماید. احتمال لغزش و منحرف شدن عابدي كه علم چنداني ندارد هر لحظه متصور است. برعکس، در وجود عالمي که وارث پیامبر (صلى الله عليه و سلم) است، پيوسته حس مراقبه و محاسبه حاکم است. او، هر لحظهای از عمرش را با دقت سپری میکند و در مقابل خطرات احتمالی همواره از غيب استمداد ميكند و از نيروي معنوي برخوردار است. بدین اساس، عالمي که عبادتهایش را از روی فهم و درک انجام میدهد و هر مسئله را از ذره بین شعور میگذراند؛ آنگونه كه مهتاب شب چهارده بر سایر ستارهگان برتري دارد، او نيز همانطور بر عابد فضیلت و برتری دارد.
[1] . آواز دسته جمعی، اجرای اثرات موسیقی بصورت گروهی
- Created on .