Asıl Hüner ve Gerçek Zafer

تواضع و محویت در راستای خدمت به دین

پرسش: خداوند ایثارگرانِ عصرِ ما را به اجرای خدمات بزرگ موفق می‌گرداند. بزرگی این خدمت‌ها ممکن است آنها را به کبر و غرور سوق دهد و گاه به سوی توقعات بکشاند. در چنین حالت، چگونه باید اندیشید و چگونه رفتار کرد؟

ایثارگران به حقیقتی باید توجه کنند که علامه بدیع‌الزمان بدان اشاره کرده است: «ما آمده ایم تا راه را برای قدسیان باز کنیم» در اینجا نکته‌ای را باید یادآور شد و با توجه به این نکته به مسئلۀ مورد بحث نگاه کرد: گره خوردن با این داعیۀ والا و مفکورۀ عالی و تحمّلِ رنجِ توان‌فرسایِ معرفیِ این مفکوره به خشنترین، متمردترین، سرسخت‌ترین و بی‌ایمان‌ترین انسان‌ها با در نظرداشت وضعیت کنونی و آینده، این همان رنجیست که ما را به فضای تساهل و تسامح می‌برد. از آنجا به مرتبۀ ملایمت و مرحمت بلند می‌برد و برای اینکه انسان‌ها را به نجات ابدی نایل گردانیم، ما را به پربارترین افقِ ارشاد متوصل می‌سازد.

 هرگاه به گذشته نظر کنیم، می‌بینیم که تار و پود این مفکورۀ عالی با تسامح، ملایمت، بخشش و مرحمت تنیده است. ما این موارد را با درنظر داشت یک ماستر پلانِ از قبل تعیین شده بکار نبرده ایم، بلکه بر طبق سیرِ حوادث راهی را در پیش گرفته ایم و به این روزها رسیده ایم. یعنی ما با این مفکورۀ خدمت که سراسر زندگی ما را احاطه کرده است، نا آگاهانه به انسان‌های امروزی و به نسل‌های فردا پیام‌هایی داده ایم و راهِ آنها را همچو فانوس روشن ساخته‌ایم.

اکنون آوازهای مقدسی که در باب خدمت به بشریت از دهان هزاران انسان بیرون می‌آید، دَور و پیش ما را با چنان آتمسفر معنوی احاطه می‌کند که امواج و شعاعات زیانبار را می‌زداید و شهاب‌ها را می‌شکند. البته این عمل همانند نهالِ نورسته‌ای که آرام آرام قد می‌کشد، موافقِ قوانین فطرت تحقق می‌یابد. و روزی فرا خواهد رسید که این پارچه‌های مرتبط به هم، با یکدیگر پیوند خواهند خورد و یکپارچگی را به وجود خواهند آورد و آنگاه عمران‌هایی که در خیال مان پرورش داده ایم، تأسیس خواهند شد.

زحمت‌کشانِ نخستینِ دیروز که وظیفۀ خود را ایفا نمودند، امروز امانت را به دوش شما گذاشتند و رفتند. شما آبادگران و معمارانِ فکریِ امروز هستید. شما بی‌اختیار با جهان‌شمول بودنِ ساختار روحی تان و با پویاییِ برخاسته از تمایلِ کلّی تان از یکسو دنیا را معمور می‌گردانید و از دیگرسو پایه‌های پُلی که به آینده امتداد می‌یابد را بنیان‌گذاری می‌کنید. نسلهایی که پس از شما می‌آیند این امانت را از شما تسلیم می‌گیرند و به مراحل پیشتری انتقال می‌دهند و هنگام انتقال این مسئولیت، پایه‌های بنا شدۀ پُل را می‌بینند و به ارزش کارکردهای شما پی می‌برند. آنگونه که پسینیان به صحابه، تابعین و تبع تابعین گفته بودند: «از میان شما کسی است که پیامبر را دیده باشد؟» «کسی است که صحابه را دیده باشد؟» «کسی است که تابعین را دیده باشد؟»، و درهای پیروزی به سوی ایشان باز شد، شما نیز جایگاه خویش را احراز خواهید کرد و به لطف خداوند درها به سوی شما نیز باز خواهد شد.

در اینجا این نکته را که در پرسش مطرح شده است باید به عرض رساند: ممکن است عمرِ نسل کنونی طولانی باشد و شما این مأموریت را با همۀ جوانب آینده‌اش تمثیل خواهید کرد. ولی این همه کارها بنابر تمایل کلی و ژرفای درونی شما و به عنوان لطف الهی به حقیقت خواهد پیوست. اگر ما در این زمینه در پی توقعات باشیم و شیوۀ رفتارمان را برطبق این توقعات سامان دهیم، در واقع «بی‌اخلاصی» کرده ایم. خطور کردن توقعات مادی در عقل و هوش ما، بنایی را که در راستای آن مأموریتِ بزرگ در آینده  قرار است اعمار کنیم، متزلزل خواهد کرد. حتی ممکن است این توقعات با گذاشت زمان در روح ما زخم‌هایی ایجاد کند و ما را به غرور و خودپسندی سوق دهد. ممکن است برخی‌ها بنابر حسن نیت شان ما را به مقام و منزلتی قرار دهد، ولی هیچ کسی باید چنین اندیشه‌ای را به خود راه ندهد و حتی خیالش را نکند. هرگاه چنین اندیشه‌ای را در خیالش تصور کند، در واقع مرتکب اشتباه شده است. اگر توبه نکند، این باور با گذشت زمان ریشه می‌دواند و اشتباهات دیگری را به ثمر می‌رساند و روزی فرا می‌رسد که در لحظه‌ای که در چند قدمی پیروزی قرار دارد، سرنگون می‌شود و طعمِ شکست سنگین را می‌چشد.

متفکر عصر و قهرمان اخلاص، علامه بدیع‌الزمان در این زمینه با احتیاط کامل رفتار نموده و با بیانات زیرین بر نظاکت مسئله اشاره نموده است: «ناآگاهانه به مطالعۀ کتاب سوق داده شدم.. ناآگاهانه به سوی قرآن رهنمون شدم.. ناآگاهانه به دین خدمت نمودم.»

آری، فردیت برای ما اهمیت بسیار دارد. بهترین کار این است تا همانند یک سرباز در درِ پروردگار باید ایستاد و در انتظار توقعات شخصی نباید  نشست. گاه خداوند به  برخی رتبۀ مارشالی می‌بخشد. کاری که به خداوند مربوط می‌شود و هیچ ربطی به ما ندارد. آیا بدیع الزمان چنین نگفته است: «نفس از همه ادنی است و وظیفه از همه اعلی»؛ «خویشتن را باید رجل فاجر بدانی»؛ «خود را مظهر این همه خوبی‌ها و زیبایی‌ها مدان. از آنجا که تو آنها را تمثیل نکرده ای، فقط ممر می‌توانی باشی، نه مظهر».

کفِ روی آب چهرۀ آفتاب را بازتاب می‌دهد. اگر آفتاب نباشد چه را بازتاب خواهد داد؟ پس همه زیبایی‌ها مخصوصِ زیباترینِ زیبایان Y است. اینچنین دیدگاه از اهمیت بسیاری برخوردار است. خداوند به وسیلۀ ما هرچه وظایفِ بزرگی را به انجام برساند، به همان اندازه باید به تواضع خود بیفزاییم و از هرگونه توقعات دور باشیم. چراکه سلامت دنیا و آخرت، به سلامت قلب وابسته است. شعرِ زیرین این حقیقت را چقدر زیبا بیان داشته است:

گمان مکن از تو زر و سیم می‌خواهند
در «یَومَ لا یَنفَعُ» قلب سلیم می‌خواهند

آری، این حقیقت را باید در روح و روان ما جای دهیم و برای فرد و جامعه وارد توقعاتی که بیرون از توان ماست، نشویم. باید تلاش کنیم تا با داشتن همچو اندیشه‌ای، جان به حق بسپاریم.

Pin It
  • Created on .
Copyright © 1403 صفحه انترنیتی فتح الله گولن. کلیه حقوق وب سایت محفوظ می باشد.
fgulen.com وب سایت رسمی فتح الله گولن است