اسلوبِ انتقاد
پرسش: در روزگاران ما هنگام بحث روی مسایل اداری و سیاسی، بیشترین کاری که صورت میگیرد، به نقد کشیدن این مسایل است. آیا این رویکرد درست است؟ اگر درست نیست، پس توصیۀ شما چیست؟
عربها اصطلاح مشهوری دارند: «التَخرِیبُ اَسهَلُ» (تخریب کردن آسان است). آری، تخریب کردن، انتقاد کردن و ویران کردن بسیار آسان است. ولی برعکس «ساختن» کاری دشوار است. از همین جهت، کسانی که به هدف «تخریب و ویرانی» به راه افتاده اند، نخست باید راههای «ساختن» را جستجو کنند، تعیین کنند و بعد دست به «تخریب» بزنند. ورنه خلاها و کاستیهایی که از این بابت به وجود میآید، هرگز برطرف نخواهد شد.
آری، بعضی مسایلی وجود دارند که تا زمانی که گزینۀ آنها درنیابید، تحملِ تخریب، تنقید و ویرانی را ندارند. یکی از مهمترین وظایف پیامبران و به خصوص افتخار بشریت r برقراری توازن در این زمینه بود. آری، حضرت پیامبر r تمامی اشتباهات را که در جامعۀ عرب جا گرفته بود برملا میکرد و جوانمردانه و با اسلوبی قناعتبخش خطاب به آنها «این اشتباه است!» میگفت ولی به تعقیب آن گزینههای درست را وضع میکرد و در جامعه به بروز بحران و خلای فکری فرصت نمیداد. یعنی ایشان همه چیز را متوازن میساخت و با جوانب مثبت و منفیاش به دست میگرفت و فرصتِ ایجاد خلاهای حسی و فکری را نمیداد. این طرز برخورد پیامبر، به ما چیزهای بسیاری میآموزد: تا زمانی که پلان و پروژۀ «ساختن» بر پایههای سالم بنا نشده باشد، اقدام به «ویرانکاری» و «تخریبکاری«های بیجا و بیهوده، جنایت شمرده میشود.
از اینکه چنین اندیشه در عمل پیاده نشده است، به نسبت بزرگیِ اشتباهاتِ صورت گرفته فرد، جامعه و دولت با خلاهای بزرگی مواجه و به سوی بحرانهای کمرشکن کشانیده شده است. هرگاه این پدیده را در چارچوب دولت و ملت به دست بگیریم، فروپاشی دولت عثمانی را به یاد میآوریم. در دورۀ خلافت عثمانی، انسانها گاه در برابر پادشاهان جبهه گرفتند، گاه آنها را از اریکۀ قدرت پایین آوردند. گمان نمودند که انسانِ بهتر و شایستهتری را به جای آنان خواهند گماشت، ولی هنگامی که شخص بهتری را نیافتند، وضعیت را وخیمتر از پیش ساختند و حسرت گذشته و گذشتگان را خوردند.
مثلاً، طلعت پاشا، جمال پاشا، انور پاشا، رضا توفیق، توفیق فکرت و – از جهتی- محمد عاکف که سلطان عبدالحمید خان را «سلطانِ سرخ» خطاب میکردند و در عزل و برکناریاش نقش داشتند، بعدها او را با تمجید و ستایش یاد نمودند و از این کار خویش پشیمان شدند، ولی کار از کار گذشته بود. هنگامی که یونانیها شهر ازمیر را اشغال نمودند، رضا توفیق در محوطۀ مسجد اشک ریخت و در مدح و ستایش او و در استمداد از روحانیتاش شعر سرود. دولت عالیِ عثمانی فروپاشید، موصل، کرکوک، سلیمانیه، مصر و بالکانها از دست رفت و فضای صلح و آرامش از این دورۀ طلایی ناپدید شد و بعد عقل آنها به سرشان آمد. امروز جهان این اشتباه را به بهای بسیار سنگین میپردازد. چراکه دولت عثمانی با شرق میانه، قفقازها و بالکانهایش «عنصر توازن» در روی زمین بود. هیهات که ما این مأموریت مهم را پس از فروپاشی دولت عثمانی پی بردیم.
چه بسا رنجاور است که همچو اشتباهات تاریخی امروز هم صورت میگیرد. انسانها پیش از آنکه گزینهها و پروژههای درستی را سامان دهند، دولت و حکومت را سرنگون میسازند. فقط با شعارهای انتقادگرایانه با دولت مخالفت میکنند و تصمیمها، سیاست خارجی، سیاست داخلی و .... را به نقد میکشند. وقتی از همچو اشخاص شایستهها، بایستهها و راهحلها را جویا میشوید، اینگونه پاسخ میدهند: «این مسئله اندوختۀ بسیار و تجربۀ جدّی میطلبد، چیزی که در وجود ما نیست». ممکن است دولتها ویا حکومتها اشتباهاتی داشته باشند، ولی این اشتباهات را نباید با فلسفۀ «نخست باید دولت را سرنگون کنیم، بعداً در بارۀ اقامۀ دولت جدید فکر خواهیم کرد» برطرف کرد. اینچنین پندار دولت را ضعیف و ناتوان میکند و باعث بیاعتبار شدنش در نزد ملت و جامعۀ جهانی میشود. مثلاً، کشور ما که به لحاظ موقعیت ژیوپولیتیکاش، در منطقه دارای جایگاه ستراتیژیک است، اگر از قدرت بیشتری برخوردار میبود، در گیرودار جهشهای سیاسیِ که در دَورو پیش ما جریان دارند، از حمایت آسیای مرکزی برخوردار میشد و با نیروی مرکزیاش آنها را به سوی خود میکشانید. حتی توجه و پشتیبانی کشورهای اسلامی را به خود جلب میکرد.
آری، ما با کسانی که در پی اهداف و مقاصد سؤ هستند، هیچگونه رابطهای نداریم. ما از زمانی که پا به عرصۀ هستی نهادیم، گاه با گریه و گاه با خنده ولی پیوسته امیدوارانه در راه بهبود این سرزمین تلاش نمودیم. برای اینکه سرزمین ما بار دیگر دچار تزلزل نشود، همانند قلب خود از آن پاسداری نمودیم. در برابر خطراتی که کشور ما با آن مواجه بود، آنچه را که لازم و بایسته بود، به انجام رساندیم. ما در برابر رفتارهای نادرستِ کسانی که ما را قریه به قریه و شهر به شهر تعقیب کردند و دنبال ما را گرفتند و هرگونه بدی را در حق ما انجام دادند، از قاعدۀ «هرکس مطابق کرکتر و شخصیتش عمل میکند»[1] پیروی کردیم و به راه خود ادامه دادیم. در برابر اینگونه رفتار اشخاصی که پایههای دولتی را اشغال نموده بودند، از دولت و ملت خود آزرده و رنجیده نشدیم.
آری، در این باره توازن را باید حفظ کرد. به باور من امروزه در این زمینه اشتباهات زیادی صورت میگیرد. حال آنکه اینچنین رویکرد چنان عوارض غیرمترقبهای را بار میآورد که توان ترمیم یکی از آنها را نخواهیم داشت.
اینگونه طرز برخورد، ممکن است افرادی را که ظاهراً رادیکال به نظر میرسند، ناراحت بسازد. اساساً من هیچگاه خواهان رنجش اندیشۀ اسلامی نیستم و هیچگاه خواستار آزرده شدن مسلمانان نبوده ام. ولی ما امروز با باورهای اسلامیِ کاملاً متفاوتی مواجه هستیم. کسانی هستند که خود را «مسلمان» میدانند ولی بم و سلاح در دست دارند و دست به اعمال دهشتافگنانه میزنند. همچو اشخاص هیچ سازگاریای با اندیشۀ اسلامی ندارند و نمیتوان آنها را با اندیشۀ اسلامی تألیف کرد. البته محال است هرکس را ممنون بسازیم. از همین جهت من از افکار و بیاناتی که ممکن است سؤاستفاده شوند و باعث سوءتفاهمها گردند، بسیار نگران هستم. ولی با آنهم وظیفۀ ماست تا حق و حقیقت را معرفی کنیم.
خلاصه، هر کار باید در چارچوب اصول و قواعدش صورت بگیرد. هنگام اعمار، از تخریب و ویرانگری باید به درجۀ اعظمی حذر کرد. از گذشته و حوادث تاریخی باید درس گرفت و از افتادن در خلاهای منطقی اجتناب کرد و ملت و دولت را قربانیِ ماجراها نباید کرد.
- Created on .